بانوی شیعه گوهرشاد بیگم (۷۸۰ - ۹ رمضان ۸۶۱ ه.ق) معروف به گوهرشاد آغا و مهدعلیا، از زنان اشرافی ترکتبار و سیاستمداران دوره تیموریان است. او زنی بسیار قدرتمند، نیکوکار، ثروتمند، ادب دوست، هنرپرور و خردمند بود. گوهرشادبیگم همسر سلطان شاهرخ تیموری بود که پس از پدرش امیر تیمور، به مدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از ایران حکمرانی کرد و توسط او در سال ۱۴۰۵ م پایتخت تیموریان از سمرقند به هرات منتقل شد.
در آن زمان گرایش به تشیع در جامعه اسلامی به صورت چشمگیری رشد می کرد، گرایشی که به گزارش ابن بطوطه در سیاحتنامه، از چند دهۀ پیش آغاز شده بود. دولت قره قویونلو در دیاربکر و آذربایجان، و دولت تیموری به مرکزیت خراسان به نوعی شیعه بودند. و لذا سنیان ایران از تیمور شیعه، آن چهرۀ مخوف را ساختند. تیمور حافظ قرآن بود و قرآن را از حفظ از آخر به اول می خواند و این ویژگی تیمور در میان کل تاریخ اهل تسنن یافت نمی شود! (1)
مقدمه: تشیع، یکی از دو جریان اصلی دین اسلام، از ابتدای حیات آن بهویژه در ایران، با تهدیدها و موانع گوناگونی مواجه بوده است. تشیع امامیه در جریان تکاپوهای خود تا میانههای قرن هفتم هجری روندی آرام و آهسته، اما رو به جلو در پیش داشت. تسلط مغولان بر بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی و فروپاشی هیبت و شوکت خلیفه عباسی، بزرگترین حامی مذهب سنت، مهمترین رقیبان تشیع امامیه، راه را برای گسترش بیشازپیش تشیع امامیه هموارتر کرد. در اواخر دهه دوم قرن هفتم، حادثه بزرگی در ممالک اسلامی پدیدار گشت و سپاهیان مغول به فرماندهی چنگیزخان به بلاد اسلامی که در غرب آنها بود، حمله کردند و طی چهل سال توانستند مقر حکومت عباسی را در سال 656ق بهتصرف خویش درآورند. در این مدت، حکومت خوارزمشاهیان، اسماعیلیه و حکومت عباسی بهدست مغولان از میان رفتند.
در این قرن باوجود تمام ناکامیها، نامرادیها و حرمانها، بزرگانی از قبیل خواجه نصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی، سیدبن طاووس، علامه حلی و... ظهور کردند و مسلمانان را از زلال معرفت خود سیراب نمودند. در مراکز مهم استقرار شیعه در ایران و عراق همچون شهرهای سبزوار و مشهد و آمل و ساری و نجف و حلّه حوزههای علمی پرارزش بهوجود آمدند، در میان این مراکز مراغه از برکت وجود خواجه نصیرالدین طوسی و رصد خانهای که ترتیب داده و کتابخانهای که با چهارصد هزار مجلّد کتاب ایجاد کرده، قابلتوجّه و از مراکز معتبر انتشار علوم عقلی در ایران قرن هفتم بود و اثر آن در وضع علمی سراسر این دوره مشهود است.
این عالمان و دیگر علمای بصیر آن دوران با تدابیر عالمانه خویش زمینه تسهیل و ترویج تفکر شیعی را فراهم آوردید و حکما را نسبت بهمذهب تشیع ترغیب کردند. بهگونهای که اولین پادشاه مغول سلطان محمد خدابنده، اسلام را پذیرفته و مذهب تشیع را مذهب رسمی کشور ایران اعلام کرد. باتوجه به اعلام تشیع بهعنوان مذهب رسمی در خطه تأثیرگذاری از جهان، از نظر علمی مکتب تشیع رشد بیشتری یافت و در این زمینه، مدارسی برای بانوان تأسیس شد.(6) در این سده، سلاطینی که به حکمرانی پرداختند، هرکدام بهطور خاص در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم مؤثر بودند؛(7) یکی از این سلاطین، سلطان محمود غازانخان بود. گرچه حمله مغولان آسیبهای زیادی بر پیکره مناطق شرقی وارد نمود، با روی کار آمدن حکومت غازانخان و به علت رسمیشدن دین اسلام بهعنوان مذهب مردم این خطه و باتوجه به علاقهمندی او به علمای مسلمان، از نظر علمی مکتب تشیع رشد دوباره خود را از سرگرفت و مراکز علوم دینی فعالیتهای خود را دوباره آغاز نمودند.
از دلایل دیگر رشد تشیع در این سده، وجود علمایی مانند خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی در دربار بود. خواجه نصیرالدین در دو دهه نقش مهمی در گسترش میراث اسلامی ایفا نمود که خود زمینه تسهیل و ترویج تفکر شیعی را بهوجود میآورد. بنابراین حکما نسبت بهمذهب تشیع ترغیب میشدند؛ بهطوری که غازانخان مغول تحتتأثیر علمایی مانند خواجه نصیرالدین، اسلام را پذیرفته و آن را دین رایج و حکومتی خود اعلام کرد. گرچه خوی مغولان در او کم و بیش یافت میشد، اما با گرویدن خویش به اسلام، بر تسهیل امور اسلامی و بالاخص تشیع متمایل گشت.
از دیگر حکام آن زمان، سلطان محمد خدابنده بود که برای گسترش عقاید شیعه در سلطانیه، مدارس مخصوصی را راهاندازی کرد. او در اردو مدرسهای به نام سیاره برپا کرد و علمایی همچون علامه جمالالدین حسنبن مطهر حلی (م۷۲۶ق) و پسرش فخرالمحققین محمد (۷۷۱-۶۸۲ق) را برای تدریس به آن مکان فراخواند. پس از مرگ اولجایتو، فرزندش ابوسعید بر مسند خلافت نشست. ابوسعید پس از گذشت سالهای پر فراز کشته شد و با مرگ او دوران حکمرانی مغولان در ایران عملاً به پایان رسیده و آشفتگی زیادی بر ایلخانان و در ایران مستولی گشت. در این زمان، حکومت ایلخانی بهدست شاهزادگان ناشایسته خاندان چنگیزی و امیران متخاصم و برخی ازحاکمان بومی مناطق تقسیم شد.
از ویژگیهای بارز قرن نهم از نظر مذهبی، رواج مذهب تشیع و اظهار تمایل عمومی مردم، نسبت به این مذهب است. سیاست آزادی مذهبی تیموریان که ادامه سیاست مغولان بود، زمینه را برای تضارب آرا مهیا ساخت و در این راستا، مکتب تشیع که از پایههای اعتقادی استواری برخوردار بود، رشد چشمگیری یافت و مقدمات تشکیل یک دولت شیعی در قرون بعد فراهم گردید. (2)
بانو مهدعلیا گوهرشاد خاتون
سخن گفتن از بانو مهدعلیا گوهرشاد خاتون (۷۸۱- ۸۶۱ هجری قمری) و قتل او که از تلخترین قتلهای مشرقزمین است، بسی سخت و دشوار است. او دختر نیکخو، باهوش، فرهنگدوست و هنرپروری از اهالی سغد و سمرقند بود که تیمورلنگ او را به همسری پسر خود شاهرخ در آورد. گوهرشاد در زمان حیات خود، عروس یک شاه، زوجه شاه دیگر، و مادر شاه بعدی بود. او تمامی موقعیتها و فرصتهایی را که ناخواسته در اختیارش قرار گرفته بود، برای ایجاد و گسترش یک رستاخیز بزرگ فرهنگی بکار بست.
گوهرشاد شوی خود شاهرخ را تشویق کرد تا شهر هرات را به پایتختی خویش برگزیند و این شهر را مرکز گسترش و ترویج زبان فارسی و دانش و فرهنگ و ادب و نگارگری و موسیقی و خوشنویسی قرار دهد. شاهرخ با آموزهها و تشویقهای گوهرشاد در جبران ویرانگریهای پدر و آبادانی شهرها سعی بسیار کرد و دانشمندان و ادیبان و هنرمندان را گرامی داشت و قدر شناخت.
گوهرشاد پسران خود را نیز چنین تربیت کرد و پرورش داد که اهل دانش و هنر و حامی دانشمندان و هنرمندان باشند. پسر بزرگ او اُلُغبیک، به ریاضیات و نجوم پرداخت و مدرسهای علمی همراه با رصدخانه در سمرقند بنیاد نهاد. پسر دیگر او بایسُنقُر، ذوق سرشار هنری و فرهنگی داشت و مجلسش محل اجتماع ادیبان، مورخان، نقاشان و خوشنویسان بود. در حالیکه خود نیز خوشنویس و ثلثنویس برجستهای بود که خط او بر سردر مسجد گوهرشاد در مشهد که مادرش بنا نهاده بود، برجای مانده است. بایسنقر گروهی از بهترین ادیبان و خوشنویسان و نگارگران عصر خویش را برای تهیه نسخهای از شاهنامه فردوسی گرد آورد که به شاهنامه بایسنقری مشهور است. پسر کوچکتر گوهرشاد یعنی سلطانابراهیم نیز از بزرگان هنر و خوشنویسی زمان خود بود و قرآن مشهور و عظیم دروازه قرآن شیراز که اکنون در موزه شیراز نگهدای میشود، به خط اوست.
گوهرشاد خاتون بانی آثار معماری فراوانی شد و کوشید تا با بهرهگیری شایسته از موقعیت خود و نیز با تمسک به باورهای مذهبی و علائق عمومی، آن آثار را تبدیل به موزهها و نمایشگاههایی ماندگار از آثار هنری و هنرمندان زمان خود کند. در مسجد گوهرشاد مشهد و هرات، مدرسه خرگرد خواف، مدرسه هرات، سفیدگنبد تربت جام، و دیگر مساجد و مدارس و مصلاها و بناهای عامالمنفعهای که او بنیان نهاد، شماری از برجستهترین صنعتگران و هنرمندان زمان خود دعوت به همکاری شدند تا از آنان «نقشی بماند به یادگار». صنعتگران و هنرمندانی در رشتههای معماری، مقرنسسازی، کاشیکاری، آجرکاری، خوشنویسی، کتیبهنویسی، نقاشی، تذهیبکاری و امثال آنها که همگی زیر نظر برجستهترین معمار آن دوره یعنی استاد قوامالدین شیرازی فعالیت میکردند.
دربار و پایتخت شاهرخ تیموری در شهر هرات به واسطه دانایی و فراست گوهرشاد، به نگین درخشان فعالیتهای فرهنگی و هنری و ادبی و توسعه و رونق اجتماعی تبدیل شد و یکی از مهمترین رستاخیزهای فرهنگی مشرقزمین در آنجا رقم خورد. رستاخیزی که چنانکه انتظار میرفت، دیری نپایید.
شوهر و یک پسرش میمیرند و چندی بعد، الغبیک، آن پسر دانشپرور و دانشمند نیز در توطئههای درون دربار کشته میشود. گوهرشاد تنها و بدون پشتیبان میماند. چونان روزهایی که دختری در خانه پدری بود و هنوز کاری را آغاز نکرده بود. توطئهها و دسیسهها علیه او بالا میگیرد تا در نهایت او را در روز یکشنبه نهم رمضان سال ۸۶۱ هجری قمری برابر با هجدهم مرداد ۸۳۶ هجری شمسی و در سن هشتاد سالگی به قتل میرسانند. قتلی که نقطه پایانی بر یک خیزش بزرگ فرهنگی بود که میتوانست موجبات رشد و توسعه ایران را به همراه داشته باشد و مانع از عقبافتادگیهای بعدی شود. اما به سرنوشت محتومی گرفتار شد که درخور کفایت آحاد همین جوامع است. گوهرشاد دستمزد و پاداش و قدردانی خود را دریافت کرد. پاداشی که در طول تاریخ بارها و بارها تکرار شده و تاریخ بخوبی میداند کسی که خود را وقف بالندگی و اعتلای این جامعه کند چه سرنوشت و پاداشی در انتظارش است: قتل خود و خانوادهاش.(3)
(1) جامع الشتات میرزای قمی با تصحیح و اهتمام مرتضی رضوی
(2) نقش بانوان شیعه در گسترش علوم اسلامی