جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی

دخالت آمرانه در زبان مردم

یکی از غم‌انگیزترین و ظالمانه‌ترین انواع رنج‌های بشری، دخالت آمرانه در زبان مردم است. زبان‌های گوناگون مردم یک منطقه چونان جویباران روان و زلال بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند و تأثر می‌پذیرند و با الوان و گونه‌های رنگارنگ و متنوع خود بر همبستگی و پیوند و محبت میان مردمان دلالت می‌کنند. کسانی که با فرمایش‌ها و دخالت‌های بیجای خود و تحت تأثیر انگاره‌های نژادپرستانه و تمامیت‌خواهانه حکم می‌کنند که چنین بگویید و بنویسید و چنان نگویید و ننویسید و بعضاً واژگان و ساختار زبان را دستکاری و تحریف می‌کنند، نه تنها به همبستگی و عاطفه مشترک بشریت آسیب می‌رسانند، که خودشان نیز نتوانسته‌اند مطلب درخوری بنویسند و اثر مکتوب ماندگاری پدید بیاورند. 

 

ابوریحان بیرونی و ترجیح زبان عربی بر زبان فارسی

مشهور است که زبان فارسی زبان توانایی برای شعر و تغزل و عرفان و ادبیات است و زبان ناتوانی برای بیان مفاهیم علمی و بخصوص علوم ریاضی و تجربی. از همین بابت است که در متون علمی فارسی، اغلب اصطلاحات پایه و اساسی علوم یا به زبان عربی است و یا به زبان انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی. ابوریحان بیرونی نیز در آخرین اثر خود یعنی «الصیدنه فی الطب» (داروشناسی در پزشکی) زبان عربی را برای تألیف متون علمی توانا می‌داند و آنرا می‌ستاید، اما زبان‌های فارسی و خوارزمی را ناتوان می‌داند و آنها را مذمت می‌کند.

زبان برای دانشمند فرهیخته و جهان‌نگری مانند بیرونی دستمایه‌ای برای تفاخر و تعصبات نابجا و قوم‌گرایی‌های ویرانگر و خطرناک نیست، بلکه وسیله‌ای است برای بیان بهتر مفاهیم علمی و برای همه بشریت. او می‌گوید: «هر کس زبان خود را زیباتر از دیگر زبان‌ها می‌پندارد. چون به آن زبان خو گرفته، نیاز خود را با آن بر طرف می‌کند و با معاشران خود صحبت می‌دارد. اما من ملامت شدن به زبان عربی را بر تمجید شدن به زبان فارسی ترجیح می‌دهم. درستی سخن مرا کسی در می‌یابد که کتابی علمی به زبان فارسی بخواند. آنگاه خواهد دید که چگونه رونق و روشنی آن علم از بین رفته، رخسار آن تیره گشته و فایده آن زائل شده است. زیرا که زبان فارسی جز برای بیان داستان‌های شاهانه و قصه‌های شبانه مناسب نیست».

بیرونی، ابوریحان، الصیدنه فی الطب، فصول چهارم و پنجم؛ همان، طبع عباس زریاب خویی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰، صفحه ۱۴؛ همان، ترجمه باقر مظفرزاده (بر اساس ترجمه روسی عبیدالله ایسرائیلوویچ کریموف، ۱۹۷۴)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳، صفحه ۱۶۸ و ۱۶۹؛ اذکائی، پرویز، ابوریحان بیرونی، چاپ چهارم، تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۹، صفحه ۲۲۳ و ۲۲۴؛ کراچکوفسکی، ایگناتی یولیانوویچ، تاریخ‌نوشته‌های جغرافیایی در جهان اسلامی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹، صفحه ۲۰۱ و ۲۰۲.

نبود لغات مرتبط با علم و تمدن در زبان‌های اوستایی و پهلوی

لازم به توجه است که در زبان‌های اوستایی، پهلوی ساسانی، فارسی باستان هخامنشی، لغت‌هایی معادل با «جامعه/ اجتماع»، «مدنیت/ تمدن»، «تاریخ»، «جغرافیا»، «فلسفه»، «ریاضیات» و امثال آنها وجود ندارد.


پیوندهای دیرین زبان‌های فارسی، عربی و ترکی

زبان‌های فارسی، عربی و ترکی در تمام طول تاریخ حیات خود، هیچگاه زبان‌های خالص و مجزای از یکدیگر و بدون واژگان دخیل نبوده‌اند. هیچگاه ذخیره واژگان و نظام دستوری انحصاری نداشته‌اند و جزیره‌های مستقل زبانی را تشکیل نمی‌داده‌اند. این زبان‌ها و نیز دیگر زبان‌های متعدد مشرق‌زمین و آسیای میانه و غربی، همچون سُریانی، آرامی، کردی و سغدی، همواره بر یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل و دادوستدهای فرهنگی داشته‌اند و همراه با یکدیگر رشد کرده‌اند.

دلیل این مناسبات و شباهت‌ها و پیوندهای عمیق و گسترده نیز روشن است: چرا که گویشوران این زبان‌ها هرگز در جزیره‌های دورافتاده و در نواحی مرزبندی و حصارکشی زندگی نمی‌کرده‌اند و خود را تافته جدابافته نمی‌دانسته‌اند. آنان بطور پیوسته و دائمی در حال تماس و مراوده و انواعی از مناسبات گسترده انسانی با یکدیگر بوده‌اند. این مناسبات دیرین و تعلقات و اشتراکات و وصلت‌ها و مهاجرت‌ها، شرایطی را به وجود آورده که نمی‌توان میان این مردم تفاوت عمیق هویتی قائل شد و یا نام هویتی خاصی را منحصراً به گروهی از آنان منتسب کرد.

القای سره‌نویسی و خالص کردن زبان‌ها که عمدتاً از سوی فارسی‌زبان و به تحریک و تبلیغ برخی قدرت‌طلبان و ساده‌دلان پیرو آنها و به قصد منافع سیاسی و ناسیونالیستی و سلطه‌گرانه مترتب بر آن انجام شده است و می‌شود، نوعی رفتار خودبرترانگاری، تمامیت‌خواهی، و سرکوب فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر است. رفتاری که به مقاومت دیگران، آسیب به همبستگی و همدلی مردم و پراکندن بذر عناد و تفرقه میان انسان‌ها می‌انجامد.

پاکسازی و تصفیه زبانی نوعی تصفیه قومی است که اصرار بر آن می‌تواند به خشونت‌ورزی و نسل‌کشی بینجامد. دخالت در شکل لغوی و دستوریِ متداول زبان‌ها را کوشش برای توسعه و اعتلای کشور و فرهنگ نمی‌نامند، بلکه آنرا قتل‌عام فرهنگی و زبانی، و ایجاد و تعمیق شکاف، نفاق و نفرت میان مردم و فرهنگ‌ها می‌نامند. کشیدن مرز و خط‌های جداکننده (بر اساس مرزهای سیاسی امروزی) در میان فرهنگ‌ها و زبان‌ها و در نتیجه میان انسان‌ها را نمی‌توان عملی مبتنی بر انسان‌دوستی و تفاهم بشری دانست؛ بلکه عملی است ضدبشری. زبان یکدست و یک‌شکل از ابزارها و نیازمندی‌های فاشیسم است.

زبان ترکی، زبانی است که در بخش‌های گسترده‌ای در شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز فلات ایران بدان تکلم می‌شود. زبان عربی گویشورانی حتی در خراسان و افغانستان دارد. زبان فارسی علاوه بر اینکه زبان متداول فلات ایران است، در دوره‌هایی زبان رسمی و دیوانی هند و عثمانی و نیز زبان تجاری نواحی‌ای در شرق آفریقا بوده است. مَقْدِسی در سده چهارم هجری و در کتاب «احسن التقاسیم» از جمعیت زیاد ساکنان «فُرس» و فارسی‌زبان در حجاز، عدن، جده، عمان و نواحی دیگرِ شبه‌جزیره عربستان یاد کرده است. این نشان می‌دهد که نمی‌توان زبان عربی و شبه‌جزیره عربستان و سنت‌های فرهنگی آنرا چیزی بکلی جدای از فرهنگ ایران و زبان فارسی دانست.

گویشوارن همه این زبان‌ها بعضاً به زبان‌های دیگر رایج در منطقه نیز تکلم می‌کرده‌اند و به یک زبان خاص مقید نبوده‌اند. وصلت‌های خانوادگی و روابط تجاری، این پیوندها را عمیق‌تر و نزدیک‌تر می‌کرده است؛ به گونه‌ای که کمتر خانواده‌ای را می‌توان یافت که اعضای آن تنها به یک زبان سخن بگویند.

بالندگی این زبان‌ها با مشارکت همگانی و طولانی مدت آحاد مردم انجام شده است. گویشوران زبان ترکی برای غنای زبان فارسی و عربی کوشیده‌اند و زبان فارسی بخصوص در دوره‌های حاکمیت آنان توسعه و ترویج می‌یافت. گویشوران زبان عربی از واژگان فارسی برای غنای شعر و ذخیره عظیم واژگان عربی استفاده‌ها می‌برده‌اند (بنگرید به: «دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت»). گویشوران زبان فارسی، آثار بیشماری به زبان عربی نوشته‌اند و گنجینه ادبیات آنرا به نحو چشمگیری افزایش داده‌اند. آنان حتی نقش ممتازی در وضع دستور و قواعد صرف و نحو زبان عربی داشته‌اند.

این پیوستگی‌ها تنها منحصر به زبان نمی‌شود و سراسر آیین‌ها، باورداشت‌ها، سنن زندگی و فرهنگ مشترک مردمان را در بر می‌گرفته است. سنت‌ها و آدابی که گاه به اندازه‌ای به یکدیگر شبیه بوده‌اند و هستند که عده‌ای به اشتباه گمان می‌کنند که برخی آداب مردمی همچون شیوه عزاداری‌‌های محرم و زنجیرزنی و چادر سیاه زنانه و ریش‌های بلند و روضه و نوحه و نذری‌پزی و زیارت مقابر و بقاع متبرکه که ریشه در آیین‌های ایران باستان و میانه دارد، متعلق به آداب و سنن کشورهای عربی است.

ما با اینگونه مرزبندی‌ها و پاکسازی‌های زبانی و قومی، و با اینگونه برتری‌طلبی‌ها، افراط‌گری‌ها، تمامیت‌خواهی‌ها و نزاع‌هایی که با اقوام و مردمان همسایه و هم‌فرهنگ و مشترک‌المنافع خویش ایجاد می‌کنیم، در حال قطع همزمان ریشه و شاخه خود، در حال نابودی تبار خود، و در حال پدیدآوردن روزگاری تلخ برای فرزندان خود و نسل‌های آینده هستیم.

منبع: پژوهش‌های ایرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد