جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی

از قتل میترا استاد تا مرگ مهسا امینی


نیچه فیلسوف آلمانی می گوید:

جامعه لیبرال در تاریخ خود به جایی می رسد که از نرمی بیمارگونه و شکنندگی بیش از حد با جدیت و صداقت تمام جانب آسیب رسانندگان خویش، یعنی قاتلان و تبهکاران را می گیرد، آنگاه مجازات در نظرش بی رحمی و بی انصافی می آید! و بیگمان تصور کیفر دادن او را می رنجاند و می ترساند! آیا بی خطر کردنش کافی نیست! کیفر دیگر برای چه؟ کیفر دادن کار هولناکی است! 

 

متن کلیشه ای: بیایید تا قضاوت نکنیم، در  قتل میترا استاد در جانبداری از شهردار تهران  در نهایت به متن کلیشه ای: بیایید تا اعدام نکنیم در فرایند مرگ مهسا امینی می رسد! و اگر در چهار سال پیش قاتل میترا استاد به درستی قضاوت و  اعدام می شد، اکنون به بیایید اعدام نکنیم هم نمی رسید.

متن های خاکستری در فضای شبکه های مجازی با بی خون کردن واژه های استواری که با برندگی و قطعیت تمام معانی دقیقی را که به مصادیق عینی، حیات و عینیت می بخشد، بی رنگ و نحیف می سازند! واژه هایی که در اعصار متمادی و در دل تاریخ هزاره ها خلق و بارور گشته اند، اکنون در الگو های ترجمه ای و فرهنگستانی، و یا در میان متن های رمانتیک شبکه های فضای مجازی آرایش می شوند، و با اغواگری سیاسی در جهت جامعه لیبرال دموکراتیک تزیین، تغییر و در نهایت بر ضد خود تعبیر و استخدام می شود! 

در این میان صرفا به مصادیق جرم و واژه هایی که در این متن های خاکستری ابداع و اختراع و بر علیه خود حقیقی استخدام شده است بنگریم: لواط به همجنس بازی (تداعی نوعی خاله بازی)، دزدی به اختلاس (نوعی کلاس!) غیرت به حسادت ( چیزی شبیه به خساست!)، ازدواج دوم به خیانت (شیطنت زنانه) زنا به آزار جنسی، و ... از جمله واژه هایی است که قلب و تحریف شده است.

و در کل هر نوع بزهکاری و ناهنجاری اجتماعی در این متن های خاکستری، نوعی بیماری، و بینا بین معصومیت و گناه تلقی می شود!  سیاه و سفید، نیک و بد، خیر و شر و حق و باطل در آن رنگ می بازد! از یک رنگی و صداقت و و خلوص و طهارت به بی رنگی و خاکستری می زند که خود رنگی است بی رنگ!

در جوامع لیبرال گویا همه حق دارند جز حق که حق هیچ حقی را ندارد! جنگ افکار عمومی و شیطنت رسانه ای سال هاست که آغاز شده است، غلبه هر یک از طرفین در این بازی سرنوشت، قضاوت و کیفر نهایی را رقم خواهد زد!

حق در این میان به مثابه مهره های این بازی به بازی گرفته خواهد شد. بلاتکلیفی عجیبی است این عصر بدگمانی ها ... یه جورایی می آید می شود همان که: بیایید قضاوت نکنیم!

بیایید اعدام نکنیم: این از آن متن های خطرناک پدرسوخته خاکستری است! و جامعه لیبرال به جایی می رسد که جانب جرم و جنایت را می گیرد و حق به نسبتی میان طرفین قربانی، سلاخی و تقسیم می شود. تا مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من ...

حد و حق و قضاوت از شاکله تعریف می گسلد و در میان کثرت و تنوع و دوآلیسم، از ماهیت و اصالت و شکلواره خود فرو می ریزد. و می ماند از قضاوت و تشخیص و تمایز خوب و بد، خیر و شر، و حق و باطل ... تا جایی که قاتل و مقتول هر دو به نسبتی حق و به نسبتی مجرم، پس ترازوی قضاوت در این متن های خاکستری از قضاوت باز می ماند! ... و ناگزیر می شود، بیایید تا قضاوت نکنیم!

حدود شرعی دیگر امکان بروز و ظهور نمی یابد، سنگسار و اعدام و جاری ساختن احکام شریعه اسلام تعطیل می شود، چنانچه در جوامع لیبرال تا جایی که به گوشه سیاست برنخورد، بدترین نوع جرم که قتل باشد حبس ابد می گیرد و تمام.

و همانطور که بارها دیده ایم قضاوت در پاسخ به افکار عمومی از همین نوع یا تعطیل شده است و یا با تعجیل به انجام رسیده است! در هر دو صورت حق پایمال شده است. اسمش را حالا بگذاریم مصلحت، سیاست و یا هر اراجیف دیگر.

ببینید چگونه شبکه های مجازی از نوع تلگرام و اینیستاگرام به قضاوت افکار عمومی  جهت می دهد! و جانب جرم و جنایت را می گیرد، جامعه لیبرال از اجرای حد و حق وحشت دارد، نرمی و نازکی فردی هم اکنون را می چسبد و فردا و آینده جامعه را ذخیره هم اکنونش می سازد. گویا حق بر این است روحیه نحیف و لطیف من ترک برندارد، گور بابای فردای جامعه با میراث شومش که چه خواهد شد!

عصر آخرالزمان، عصر دجال، عصر وارونگی و واژگونی حق و حقیقت، تا جایی که به طرز شگفت آوری جای قاتل و مقتول عوض می شود! این یکی ازچشم بندی ها و شعبده بازی های ابلیس عصر بدگمانی هاست!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد