جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی

اغوا گری فیلسوفانه کارل پوپر


 برای اینکه در نقد فلسفة تاریخ پردازان منصف باشیم، می‌بایست انتقادات خود را با دور نمای نظام فلسفی آنها  هماهنگ ساخت. پیش از هر چیز خود فیلسوف در معرض نقد و انتقاد قرار می‌گیرد، و در این مقال نه به فلسفه، که به فیلسوف، نه به دانش، که به دانشمند نظر می‌افکنیم. هر چند که در این راستا دریچه‌های تفسیر به رأی ها گشوده می‌شود و انگیخته‌ها و عقیده‌ها نیز با توسل بر انگیزه‌ها و عقده‌ها تفسیر و توجیه و عمدتا تحریف می‌شود.  
 بنا بر این حتی اگر بخواهیم در تحلیل روانشناختی فیلسوف منصفانه عمل کنیم، لازم است که هم فیلسوف و هم فلسفة او (هم انگیزه‌ها و انگیخته‌ها، هم عقده‌ها، و عقیده ها) در موازات هم و در یک تعاطی دیالکتیکی بررسی شود. به عبارت دیگر می‌بایست از خلط میان دو پرسش که متقابلا دو پاسخ متفاوت را نیز در پی دارد، بر حذر بود. هنگامی که از «چه‌ها» سخن می‌رود در واقع پاسخ به این سؤال است که فیلسوف «چه گفته است» و آنگاه که از «چراها» سخن می‌رود جواب این پرسش است که فیلسوف «چرا چنین گفته است». لذا چه‌ها مربوط است به فلسفه، انگیخته و عقاید فیلسوف، و چراها مربوط می‌شود به فیلسوف، انگیزه‌ها و عقده‌های او.

اما در پاسخ به سئوال دوم و «چراها»، که مربوط است به انگیزه‌ها و خواستهای پنهانی که در فیلسوف رشد می‌کند و او را به تدوین فسلفه‌ای معین می‌کشاند، لازم است به عوامل زیست محیطی، تاریخ و مسائل روحی و روانی، که فیلسوف در میان آن به رشد و بالندگی می‌رسد توجه شود، که از عهدة این بحث خارج است.اما در اینجا لازم است که به بعضی از اغواگریهای فیلسوفانه توجه داشت که با توسل به بررسی و تحلیل تاریخ و عوامل زیست محیطی و عقده‌های روانی فیلسوف (با دست آویز قرار دادن مسائل بیوگرافی) از پی تفسیر و تحریف انگیخته‌ها و آراء و عقاید فلسفی، فیلسوفان بر می‌آیند.
نـگه کن کــه گفتار گوینده چیست              چه حاجت بدانی که گوینده کیست
در بررسی آراء هراکلیتوس و از افلاطون تا هگل و مارکس، تنها سنجه‌ای که پوپر از آن جهت ارائه نظریة خویش سود می‌جوید و به عنوان اولین و تنها‌ترین ترازمند بررسی تاریخ (فلسفۀ تاریخ) وام می­گیرد، بر دو پیش فرض اثبات نشده از مفهوم «دموکراسی» (به اصطلاح جامعه باز) استوار است: «نخست تأکید بر سودمندی و مقبولیت خدشه نا پذیر دموکراسی به عنوان دستاورد غائی بشر در اداره جوامع انسانی، و دوم اتکا بر این گمان که تمامی انقلابات تاریخ بشر برای تحقق همین هدف صورت گرفته اند. لذا داوری درباره کامیابی یا ناکامی و سودمندی یا زیانمندی آن غالبا با میزان برقراری دموکراسی در آن جامعه سنجیده شده است.... این فرض که هیچ آرمان یا پدیده‌ای نباید خود را هم شأن و هم قد و بالای دموکراسی بداند و دموکراسی به عنوان یک ارزش مطلق، اساساً ملزم به تعدیل و تطبیق خویش با هیچ امری نیست، بلکه همه چیز باید بر تراز و محور آن استوار شود و مشروعیت یابد»، پیش فرضی جانبدارانه و قوم مدارانه‌ای است که پوپر آن را در جهت منکوب ساختن تمامی تفکرات ایدئولوژیک به کار بسته است. در حالیکه «منحصر ساختن آرمان انقلاب به دموکراسی و دوم، مغفول گذاردن ره آوردهای دیگر انقلاب، خصوصیت یک ایدئولوژی جهت دار را پیدا کرده است و از همین رو، در سایة آن، دیگر آرمانهای بشری چون «عدالت» و «تعالی» مورد بی اعتنایی قرار گرفته و در شعاع آن محو گردیده است» لذا نفی و منکوب ساختن آراء تاریخ پردازان و اتهام دشمنان جوامع باز و تقبیح تفکر ایدئولوژیک در آراء پوپر، خود به ایدئولوژی یکسویه و جهت داری تبدیل می‌شود که بر پایة پیش فرض جانبدارانه‌ای از دموکراسی با اغوا گری فیلسوفانه استوار است.

دوم آنکه: مدرنیستها پیشاپیش با پیش کشیدن بیوگرافی و انگیزه‌های تاریخ پردازان به شکل اغوا گرانه ای، در راستای اهداف خویش از آن سود جوئی می‌کنند و اذهان را برای پذیرش نتایج سیاسی که قبلاً بدان دست یازیده اند، فراهم می‌سازند. این از جمله آن ترفندهائی است که مدرنیستها برای بی حرمت ساختن و تحریف عقیده و انگیخته‌های تاریخ پردازان در راستای اهداف از پیش معین خویش، از آن نهایت استفاده را می‌برند.

اما برای بر ملا ساختن اغوا گری فیلسوفانه کارل پوپر در رو بروئی‌اش با یکایک دشمنانش، نا گزیر به ارائه یک نمونه اکتفا می‌کنیم: «من شک ندارم که حادثات وحشت آور زندگی خود هراکلیتوس که همه از نابسمانی‌های زندگی سیاسی و اجتماعی زمان او ناشی می‌شوند، این نظریه را در ذهن او پرورده است» و آنگاه با نقد و بررسی همین نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی زمان وی که هراکلیتوس در آن زمان تحت تأثیر آن بوده است، و انگیزه‌های دیگر زیست محیطی و عقده‌های شخصی او، مضاعف بر آن، پوپر را در تفسیر آراء هراکلیتوس به نحو دلخواه توانا می‌سازد، تا به نتایج مطلوب دست یازد. در حالی که منادیان جامعة باز بیش از تاریخ پردازان، آراء و تفکراتشان تحت تأثیر عوامل محیطی، اجتماعی و خصوصاً سیاسی بوده است و طرح مساله «جامعة باز و دشمنانش» پیش از اینکه یک بحث علمی باشد یک طرح سیاسی است.
اتخاذ چنین روندی موذیانه همراه با کنکاش مغرضانة بیوگرافی و بررسی فضولانة فرایند انگیزه‌ها، انگیخته‌ها و اندیشه‌های اندیشمندان را در هاله‌ای از تفسیر به رأی ها در قالبهای مصادره به مطلوب، سترون می‌سازد تا حک و اصلاًح نهائی بر آن صورت پذیرد. و بدین شکل عقیده‌ها در راستای اهداف آنها تغییر هویت داده و به سوی پذیرش اذهان نا آگاه رهنمون می‌شوند.
منبع: کتاب پایان تاریخ، نویسنده مسعود رضوی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد