جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی

شاهزاده ایرانی، پرنس پرشیا

PRINCE OF PERSIA

شاهزاده ایرانی

"دشمن دشمن من دوست من است" این ایده و راهکار پنهان در تمام آثار سینمای هالیوود در روبرویی با دشمنانش است

 این مقابله مستقیم، یک دوئل منصفانه و شرافتمند نیست، این دزدی و راهزنی حتی به شیوه بیابانگردان نیست، این دستبرد به خزاین فکری و ایدئلوژیک مخاطب به شیوه زنان هرزه گرد و مشاطه گران عصر دموکراتیک است. 

 

PRINCE OF PERSIA

شاهزاده ایرانی

"دشمن دشمن من دوست من است" این ایده و راهکار پنهان در تمام آثار سینمای هالیوود در روبرویی با دشمنانش است

در لایه پنهان مثلث "من، دشمن و دشمن دشمن من" اغواگری با زیرکی هنرمندانه ای به ذهن مخاطب القاء می شود و از روبرویی مستقیم و دشمنی آشکار به شکل مرموزی اجتناب می شود.

این شیوه ناجوانمردانه و در نقاب و تقلب، ابتدا به شکل مستقیم مخاطب را خام و آنگاه به شکل زیرکانه ای یورش و حمله را به ناخود آگاه ذهن مخاطب آغاز می نماید.

 این مقابله مستقیم، یک دوئل منصفانه و شرافتمند نیست، این دزدی و راهزنی حتی به شیوه بیابانگردان نیست، این دستبرد به خزاین فکری و ایدئلوژیک مخاطب به شیوه زنان هرزه گرد و مشاطه گران عصر دموکراتیک است.

برای نمونه فیلم های السید، لورنس عربستان، Kingdome of Heaven، پرنس پرشیا و اکثر آثار فاخر هالیوود بر این شیوه و روش تولید و انتشار می یابد.

در فیلم پرنس پرشیا، در مثلث غرب (هالیوود)، ایران (پرنس پرشیا)، و حشاشیون (علویون، حسنین، اسماعیلیه) خشونت و تنافر ازعلویون تحت عنوان مشخص و مبرهن "حسنین" است که به ذهن ناخودآگاه مخاطب القاء می شود.

در دو نسخه بازی این فیلم نیز دو جن وجود دارند که نام هر یک از آنها یکی از القاب گرامی بانوی دو عالم، یعنی راضیه و زهرا است.

در حالی که در فیلم های فاخر و پر هزینه 300، نه تنها ایرانیان بلکه امپراطوربزرگ ایران خشیارشاه وشاهزادگانش (پرنس پرشیا) وحشی های بیابانگرد در اشکال دیو و دد نمایش داده می شود. 

در مقاله ای از مهدی کاویانی می خوانیم:

حسنین می خواهند با دستیابی به این خنجر که یک ابزار جنگی و نمادی از سلاحی غیر متعارف و نابودگراست، جنگی بزرگ و آخرالزمانی به راه اندازند که سیطره آنهارا بر سرزمین پارس و بسیاری مناطق دیگر تضمین می کند.
این جمله از زبان تهمینه خطاب به دستان بیان می شود که ما باید جلوی آغاز این «آرماگدون» را بگیریم. واژه آرماگدون برگرفته از نام منطقه ای در بیت المقدس است و در کتاب مقدس به جنگی بزرگ اطلاق می‌شود که جبهه شر و باطلِ آن از سرزمین های شرقی بیت المقدس هستند. ..

گروهی از آدمکش‌های حرفه ای و شیطانی هستند که هاساسین نامیده می شوند. هاساسین همان حشاشین هستند که به عنوان یکی از گروه های مبارزه شیعی (فرقه اسماعیلیه) در تاریخ ایران شهرت جهانی دارند. هرچند درباره حسن صباح رهبر این گروه اختلاف نظرهای جدی میان مورخین وجود دارد ولی گروه حشاشین به عنوان یکی از شاخه های نظامی اسماعیلیه و حتی در برخی منابع شیعه اثنی عشری مورد تأیید است.

جالب اینکه حشاشین در تبلیغات جهانی سه شهرت عمده دارند: شیعه بودن، تروریست بودن و شیطانی بودن در فیلم شاهزاده ایرانی. شیطانی بودن نظام و حشاشین با مارهایی که همواره در آستین و محل زندگی آنها وجود دارند و به آنها در انجام مأموریت هایشان کمک می کنند، مورد تأکید قرار می گیرد. این مارها حشاشین را به اهریمن های افسانه ای ایران همچون ضحاک نیز پیوند می زنند.

در تمامی دایره المعارف ها و مدخل های انگلیسی گفته شده است که حشاشین گروه تروریستی از شیعه اسماعیلیه بودند که با داروهای روانگردان و مواد مخدر و همچنین وردها و طلسم های شیطانی افراد را مسخر خود می کردند. این منابع همواره در توضیح خونریز بودن این گروه می گویند واژه assassin به معنای آدم کش و قاتل در زبان انگلیسی از حشاشین نام این گروه مشتق شده است. شبکه هیستوری چندی پیش مستندی سیاه درباره جهوری اسلامی پخش کرد که در آن خط ترور را از زمان حسن صباح و حشاشین تا زمان جمهوری اسلامی ایران و بسیجیان امتداد داده بود. این گونه برنامه ها که تعداد آنها کم نیست و می توان فهرستی از آنها ارائه کرد از مدت ها پیش میان حشاشین، تروریسم و جمهوری اسلامی ایران در ذهن مخاطب غربی پیوند ایجاد کرده اند.

مدل آینده نگاری تاریخی جنگ نرم شاهزاده ایرانی یک اثر حرفه ای هالیوودی است. مخاطب ایرانی با آن ارتباط برقرار می کند و تا حدی آن را می پذیرد. شاهزاده ایرانی به سبک فیلم 300 اهانت آمیز نیست. شاهزاده ایرانی می کوشد به بازخوانی و بازنگاری تاریخ ایران در اذهان مخاطب جهانی و همچنین مخاطبان ایرانی فیلم، دست بزند؛ بازنگاری که با نگاه به آینده صورت می پذیرد و بر اساس طرحی که برای ایران اسلامی تدارک شده، شکل گرفته است. آینده نگاری تاریخی یکی از شگرد های کهنه جنگ نرم است که بر اساس آن برای برانگیختن جامعه هدف، به خلق تاریخ مجعول و یا تغییر ضریب دهی عناصر تاریخیِ مورد توجه جامعه هدف می پردازند. اگر خط رسانه ای شاهزاده ایرانی امتداد یابد، باید منتظر بود در آثار مشابه که بی شک تنها به قالب فیلم سینمایی منحصر نخواهد بود، پشتوانه تاریخی برای مبارزه ایران در ذهن مخاطبان جهانی و داخلی فراهم شود.

بر اساس شگرد آینده نگاری تاریخی در جنگ نرم، آنچه که امید می رود در آینده‌ی یک سرزمین تحقق یابد، در گذشته آن تصویر می شود؛ تا مخاطبان به این باور برسند که ما نیز همانند گذشتگان سرزمین‌مان می توانیم نقش آفرینی کنیم. اینکه این نقش آفرینی چه باشد به اهداف طراحان مدل آینده نگاری تاریخی بستگی دارد. در این مدل آنچه اهمیت ندارد تطبیق سناریوی نوشته شده با داده ها و واقعیت های تاریخی است. آنچه مهم است این که کلیت داستان تصویری از ساختار آینده را در گذشته جامعه هدف ترسیم کند.  آینده نگاری تاریخی در پی آن است به مخاطب نشان دهد تقابلی که او امروز با آن روبروست و یا باید خود را با آن روبرو ببیند، در تاریخ سرزمین او ریشه دارد و او با یک رسالت تاریخی مواجه است.

 

در فیلم Kingdome of Heaven، در مثلث من (صلیبیون) دشمن من (صلاح الدین) و دشمن دشمن من (فاطمیون) این صلاح الدین ایوبی است که بزرگ داشته می شود تا غصب خلافت العاضد و قتل عام فاطمیون به دست صلاح الدین به هیچ گرفته شود. صلاح الدین در چندین جنگ به آزادی صلیبیون حکم می کند و ریچارد شیر دل را آزاد می نماید.

ریچارد اول با لقب شیردل شهر آکرا را تصرف می کند و در اقدامی بی‌رحمانه 2700  اسیر جنگی را قتل عام می نماید. با این حال ریچارد در جنگ اسیر صلاح‌الدین می شود و صلاح‌الدین محترمانه او را آزاد می‌کند.

و همین طور در فیلم "el cid" السید (سید) و باز پس گیری اسپانیا از مسلمانان، در فیلم لورنس عربستان و تجزیه امپراطوری عثمانی و در دیگر آثار فاخر و کلاسیک هالیوود این دستبرد به خزاین فکری و ایدولوژیک مخاطب به شکل ناجوانمردانه ای به انجام می رسد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد