جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی

مطهری در دیروز با امروزش

استاد مطهری برای سالهای قبل از انقلاب، آن هم به عنوان فردی حوزوی که رویکردی جدید به مباحث جدید داشت، قطعا مفید و راهگشای سیر تفکرات جوانان و تحصیلکردگان بود. لیکن امروز نه تنها شخصیت سنگین و وزین ایشان سد راه مطالعات جدید و بدیع جوانان و پژوهشگران گردیده است، بلکه برخی از آثار ایشان نه تنها برای امروز مفید نیست، بلکه با مبانی تفکرات شیعی همخوانی ندارد. 

 

شاید بتوان گفت استاد شهید مرتضی مطهری اولین فرد حوزوی است که بنیان نقد تفکرات غربی در حوزه علوم انسانی را بنیان نهاد.

و شاید استاد مرتضی مطهری را بتوان فردی خط شکن برای خروج از دایره روش سنتی و کلاسیک حوزه، برای ورود به مباحث روز در عرصه جهانی دانست.

با اینحال امروز آثارو تالیفات و سنگینی شخصیت وزین استاد مطهری خود عامل بازدارنده برای خروج و ظهور نوابغ و پژوهشگران در حوزه علوم انسانی گردیده است. توصیه برخی برای ماندن در آثار و تالیفات ایشان و علامه طباطبایی جفا به ایشان و راه ایشان است. به بن بست کشیدن سیر بالنده تفکرات با دیوار قطور و ضخیمی به نام مطهری و علامه طباطبایی است.

استاد مطهری برای سالهای قبل از انقلاب، آن هم به عنوان فردی حوزوی که رویکردی جدید به مباحث جدید داشت، قطعا مفید و راهگشای سیر تفکرات جوانان و تحصیلکردگان بود. لیکن امروز نه تنها شخصیت سنگین و وزین ایشان سد راه مطالعات جدید و بدیع جوانان و پژوهشگران گردیده است، بلکه برخی از آثار ایشان نه تنها برای امروز مفید نیست، بلکه با مبانی تفکرات شیعی همخوانی ندارد.   

متاسفانه یک رقابت و مسابقه در بین متفکرین عرصه حوزه و دانشگاه فراهم گشته تا به انحاء مختلف خود را در ردیف شاگردان ایشان قرار دهند و به این شکل رتبه و مقام علمی خود را چند پایه ارتقاء دهند! لیکن توجه ندارند که این سوء استفاده از نام استاد مطهری با خطر بزرگتری به نام  به بن بست کشیدن سیر پیش رونده مطالعه و تحقیق در عرصه علوم انسانی با دیوار مستحکمی به نام مطهری، و محدود و محصور ساختن در آثار ایشان است.

مباحث اصول فلسفه و روش رئالیسم و علل گرایش به مادیگری شاید در آن ابتدا برای منزوی ساختن تفکرات منحط مارکسیت ها و حزب توده و  ماتریالیسم مفید و لازم می نمود اما امروز می بایست تاثیرات منفی آن از پهنه تفکرات و اندیشه هایی که می خواهند با هر چیز که مادی و ماتریالیستی است مخاصمه و مقابله نمایند، برطرف نمود.

در آن روزگار که حزب توده با ناشخوار فراورده های مارکسیسم دین را افیون جامعه معرفی می نمود، و پوزیتویسم افراطی منکر هر چیز غیر قابل اثبات و به اصطلاح گزاره های متافیزیکی مانند وجود خدا، وحی و جبرائیل و فرشته و جن و ابلیس  و ... بود، آثار و تالیفات استاد مطهری پاسخی درخور و کوبنده بود.

اما در این عصر بر خلاف چند دهه پیش، هر نوع توهمات انتزاعی در قالب هنرهای عرفانی و عرفان دینی به شکل افراطی با عناوین دهن پرکن عرفان های سنتی ابن عربی، بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و ... و یا عرفان های نوظهور و مدرن سان بابا، عرفان کیهانی و اشو و اکیست ها و ... به خورد جوانان داده می شود، ضرورت تجدید نظر جدی در این حوزه احساس می شود.

این یک واقعیت است که جریان تاریخی ماتریالیسم از بیکن تا مارکس لفظ مادی و مفهوم آن را در ناخود آگاه های اهل دین طوری منفور کرده است، که گمان می شود مباحث بزرگ قرآنی مثل تجسم عمل یک عده مباحث ماتریالیسم زده،است. و نا خود آگاه این روحیه باعث گردیده تا با ماتریالیسم بر خورد انفعالی داشته و یک خصلت ماتریالیسم گریزی داشته باشیم که در مواردی به گریز از حقیقت و بی مهری به واقعیت، تبدیل شده است. در حدی که میل داریم هر ماده و مادی را نیز غیر مادی تحلیل کنیم. تخیلات و توهمات را بر حقایق و واقعیات ترجیح دهیم. به جای این که در قبال ماتریالیسم فعالانه(نه منفعلانه) و با تکیه به عقل روشن بشری استدلال نماییم، به موهومات ارسطوئی و توهمات بودایی افتاده ایم که ملاصدرا این دو را با هم ملتقط کرده و نامش را حکمت متعالیه گذاشته است.

 

آثار استاد مطهری باید بازنگری شوند چرا که برخی از آن ها برای مقطعی از تاریخ آن زمان به رشته تحریر در آمده است و یا در پاسخ به نوعی از تفکر که در آن زمان شایع بوده است به گفتگو آمده است و ضرورتا قابل تعمیم به امروز نیست.

با این حال آثاری همچون فلسفه تاریخ، جامعه و تاریخ، دافعه و جاذبه ایشان در حوزه تاریخ و جامعه یک عده مباحث بکر و بدیع است که قابل تعمیم به آینده نیز می باشد. هر چند ایشان در کتاب فلسفه تاریخ چندان که باید پس از نقد و شالوده شکنی تفکرات مطرح و رایج، هیچ نظری که برتابنده نظر ایشان در باب فلسفه تاریخ، فلسفه اخلاق و فلسفه زیبایی باشد ارائه ننموده اند.

آثار ایشان در حوزه عرفان، و کتاب تماشاگه راز و ... تمامی در راستای اثبات این مسئله است که خدایی وجود دارد، دینی وجود دارد، و عرفانی هست ... در زمانی که هم از طرف مارکسیست ها و هم از طرف پوزیتویست ها همگی انکار می شد. و این مسئله دغدغه اصلی استاد مطهری و اکثر متفکرین متدین بود، و ناگزیر تمامی اشکال عرفانی و قالب های هنری و ادبی در جهت اثبات مواردی که از طرف مخالفین انکار می گردید به عنوان شاهد و راهکارهای صحیح و درست ارائه می گردید. بنابر این استدلال و تحلیل استاد مرتضی مطهری برای منکوب ساختن تفکرات ضد دینی و توده ای قبل از انقلاب نه تنها ضرورت داشت بلکه عالی ترین روش امکان در آن زمان بود.

 

لیکن ادامه همان روش در این عصر بزرگترین جفا به ایشان و لطمه بر اندیشه شیعی است. کم ترین آسیب ماتریالیسم هُل دادن و ترغیب به توحید معکوس و معاد خیالی صدرا، بود که شد آنچه نباید می شد. در حالی که قرآن، معاد را، بهشت و دوزخ را ماده و مادی معرفی می کند وهمین طور احادیث و این ضروری ترین ضروری اسلام است، چرا این همه از لفظ ماده ومادی گریزان هستیم؟! چرا این قدرمنفعل شده ایم؟! اگر ماتریالیست ها در هر جبهه ای شکست خورده باشند در این که ما را به انفعال انداخته اند بس پیروزند.

شیعه در تاریخ عمرش هر گز به مانند امروز در توهمات انتزاعی و خضعبلات عرفانی غوطه ور نشده بود. امام خمینی قدس سره مکرر می فرمود «عرفان حقیقی و عرفان اصطلاحی» یا «عرفان علمی و عرفان اصطلاحی» و دو نوع عرفان را در تقابل با هم ذکر می کرد یکی را قبول و دیگری را رد می کرد. متاسفانه امروز خیل کثیری عارف شده اند بدون این که مرز میان این دو عرفان را حفظ کرده باشند. همه اهل معجزه و هیچ کسی فرق میان معجزه و کرامت را برایمان روشن نکرده و نمی کند. کسی هم نگفت آن عرفان اصطلاحی که مردود است چیست؟ اهل تسنن تصوف را رها کرده اند و تشیع که از ابتدا تصوف را رد می کرد اکنون برخی صوفی تمام عیار گشته و مفتخرانه پیرو اقطاب تصوف آنان شده اند، سیلی از خرافات و شایعات موهوم راه انداخته اند! یکی به معراج می رود و یکی دیگر هر روز نمازهای صبح را در مکه می خواند و بر می گردد و در قم دوباره می خواند و آن دیگری مردم را در لباس سگ و خوک مشاهده می کند و ...

در حالی که در حوزه مباحث طلبگی در عین احترام به بزرگان از علامه حلی و کلینی و شیخ طوسی و شیخ صدوق و ... در بوته نقد، رد و تجزیه و تحلیل قرار می گیرند، عدم امکان نقد سازنده، و بازدارندگی از خروج از دایره محاط این دو متفکر و شخصیت بزرگوار استاد مرتضی مطهری و علامه طباطبایی، پدیده ای است بی سابقه هم در حوزه مباحث طلبگی و هم در عرصه عریض اجماع متفکرین! و این آسیبی است که اگر امروز بدان نپردازیم فردا رو به فاجعه خواهد نهاد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد