جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی و سیاسی

تفسیر قرآن بر اساس علوم تجربی

در این تفسیر، آیات اول سورۀ عادیات به ساختمان و سازمان اَتم تفسیر می شود. و آیات اول سورۀ مرسلات بر «قانون گسترش جهان» آن هم با این مبنا که گسترش جهان بادکنکی و انبساطی نیست بل که جهان از مرکز خود تغذیه شده و بزرگ می شود، تفسیر می شود.  

 

به برخی از خوانندگان و شاید به همه، حق می دهم که فوراً تعجب کرده و (به اصطلاح) بگویند: آیه های قرآن را به اتم و قانون گسترش تفسیر می کند و ادعای قطع و یقین هم می کند!! چه ادعای بزرگی!-!

جواب: اگر کسی بگوید: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، یعنی سوگند به خورشید و درخشش نورش. (همان طور که همۀ مفسرین گفته اند) آیا چنین تفسیری قطعی و یقینی نیست؟ دلیل این قطعیت، ظهور و نصّ الفاظ آیه است. چرا این الفاظ در این معنی هم ظهور دارند و هم نص هستند؟ برای این که همگی خورشید را می شناسیم و هم تنویر نور آن را. اگر از قدیم آگاهی مردم به نظام درون اتم و قانون گسترش در حد آگاهی شان به خورشید و نور آن بود آیه ها از همان قدیم به طور ظهور ونصّ، به اتم و قانون گسترش تفسیر می شدند بدون کوچک ترین تردیدی، درست مانند آیۀ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها. تنها با یک فرق:

آشنائی با دستگاه اتم همیشه و شاید تا ابد با نوعی تخصص همراه خواهد بود، اما آشنائی با خورشید و نورش برای عموم مردم و همگانی است. گرچه در خود خورشید هم از جهات دیگر، آگاهی ها نیازمند تخصص است: خورشید چیست؟ قطر، اجزای تشکیل دهنده، ماهیت نور آن و... و...

اکنون آن چه به عهدۀ من است این است که روشن کنم آیه های عادیات به وضوح تمام نظام درونی اتم، و آیه های مرسلات قانون گسترش را شرح می دهند، درست مانند آیه وَ الشَّمْسِ. لیکن تنها برای افرادی که از قوانین مسلّم درون اتم و قانون گسترش در حدّ کلیات مسلّم اطلاع داشته باشند. نه برای همگان. این کار عملی خواهد شد به شرط حوصلۀ خواننده محترم که با من همراهی کند و تنها با شنیدن عنوان سخن به داوری ننشیند.

تنزّل: برای این که چنین سخنی برای برخی ها سنگین است (و فوراً اتهاماتی از قبیل: علم زدگی، غرب زدگی، روشن فکر بازی، به ذهن شان می آید، و پیش از آن که مطلب را مطالعه کنند آن را محکوم می کنند) از ادعای قطع و یقین تنزل می کنم و می گویم: تفسیر بنده را نیز به عنوان یک «احتمال» در کنار احتمالات مفسرین قرار دهید که هر نظری بی دلیل، مخالف لغت، مخالف قواعد زبان عرب، که گاهی ملائکه خدا را به مؤنث ها و زنان زیبای طنّاز، تبدیل کرده اند. و گاهی حاجیان مذکّر، نر، فحل (که گاهی به یک همسر قناعت نکرده و نمی کنند) را مشمول لفظ مؤنّث موریات می کنند. خواهید دید تفسیر احتمالی بنده قابل قبول تر است یا تفسیرهای احتمالی مفسرین، که در این باره حتی از آوردن افسانه ها نیز صرف نظر نکرده اند.

این تنزل برای خود بنده مفید است چرا که قرین «احتیاط» است و باید نیز چنین باشد.

علم زدگی: کاملاً توجه دارم که تفسیر قرآن بر طبق فرضیّه ها و حتی بر طبق خیلی از ره آوردهای علوم تجربی، نادرست و ستم است بر قرآن. و اسلام چنین اجازه ای را به ما نداده است.

اما مسلمات علمی (اعم از تجربی و غیر تجربی) نه تنها می توانند معیار تفسیر قرآن باشند بل که «حجت» هم هستند. علم همیشه ارزشمند و مبنای اندیشه در دین و قرآن است. متأسفانه نظر به این که رشد علوم تجربی در قرون اخیر با کوشش غربی ها همراه با رنسانس و نهضت ضد دینی، انجام یافته، در بینش عامّۀ مردم، بیش از حد متهم شده و یک نگرانی شدید در خود آگاه ها و ناخود آگاه های مردم ایجاد کرده است. البته اصل این نگرانی کاملاً به جا و ضروری است.

اما در میان دانشمندان علوم تجربی که قوانین درون اتم و یا اصل قانون گسترش جهان را آورده اند، حتی یک نفر پیدا نمی کنید که ملحد باشد. باید میان آنان و فرهنگ رنسانس که ایجاب می کرد هر فرد نادان با توسل به علم و دانش (که نه از علم خبری داشت و نه از دانش) دم از بی دینی می زد و می زند، فرق گذاشت.

آیا چون علوم تجربی می گوید: جهان در حال بزرگ شدن و گسترش است، ما باید آیۀ «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ» که در همین سوره ذاریات آمده، را به گسترش جهان تفسیر نکنیم!؟! قانون گسترش یک اصل مسلم قرآنی است که امروز علوم تجربی نیز به گوشه ای از آن رسیده است.

پیش تر اشاره شد و در آینده خواهیم دید آن چه غربیان درباره گسترش جهان رسیده اند، خیلی ناقص و حتی به دلیل گنگی ابعادش، با غلط و غلط ها آمیخته است.

یک اصل دیگر قرآنی: برخلاف آن چه در فرهنگ و بینش مراکز علمی ما (اعم از حوزه و دانشگاه) به غلط رواج یافته، توحید و خدا شناسی با اندیشه و تفکر در تجربیات، حاصل شده و کامل می شود. همه جای قرآن سخن از تجربیات است از کوه، آب، دریا، گیاه، زنبور عسل، مورچه، شتر،گاو، ستاره، ماه، ابر، باران و... و... و همین طور است احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع). صوفیان و یونان زدگان کاری کردند که این سبک سازنده و روش حیات بخش، و بیان مبین قرآن، جای خود را به تخیلات و خزعبلات تهوّع آور داد و دست امّت از دامن قرآن کوتاه شد.

چه کسی بهتر می تواند موحّد و خدا شناس و خدا ترس باشد؟ عابد عوام؟ زاهد صوفی؟ ارسطوئیان؟ آنان که خودشان را عارف می نامند و در هپروت پرواز می کنند؟ و...؟

این پرسش را با خط پررنگ آوردم که هم اهمیت آن را نشان دهم و هم نظر خواننده را به پاسخ جانانۀ آن بیش تر جلب کنم. پاسخ این پرسش بزرگ را که در رأس همۀ پرسش ها قرار دارد، از قرآن بشنوید:

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ- وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ غَفُورٌ[1].

آسمان شناسان و کیهان شناسان، آب شناسان و باران شناسان، گیاه شناسان و میوه شناسان، کوه شناسان و زمین شناسان، خاک شناسان و صخره شناسان، رنگ شناسان که چرائی رنگ خاک ها و صخره ها را می شناسند، به ویژه «غرابیب» شناسان یعنی کسانی که رگه های خاک و سنگ را می شناسند و چرائی رگۀ سیاه را در می یابند. به اینان می گوید: علماء. و می گوید: إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ. نه آن کسی که خیال بافی های خود را عرفان نامیده است. و با لفظ «انّما» می گوید: این است و جز این نیست.

اما مگر ما به خود می آئیم!؟! خدا شناسی را بر خلاف سرتاسر قرآن از عرصۀ تجربیات بیرون رانده ایم و آن را به طور دربست در اختیار یونان زدگان و بودائیات قرار داده ایم به حدی که هیچ محقق تجربی اجازۀ سخن گفتن در توحید و خدا شناسی ندارد. ارسطوئیان نگون بخت، صدرائیان ره گم کرده که آبخورشان یونان و دین شان دین یونانی است غرب زده نیستند اما اگر یک دانشمند علوم تجربی قدرت خدا و توحید خدا را در فرمول ها و قوانین مسلم علمی نشان دهد که عین راه و منطق قرآن است، غرب زده می شود!!!

واژۀ «انّما» که معنی فارسی آن «این است و جز این نیست»، یک چیز را اثبات می کند و یک چیز را نفی می کند که در اصطلاح ادبی آن را «حرف انحصار» می نامند؛ می گوید: فقط و فقط علما از خدا می ترسند و غیر از علما کسی از خدا نمی ترسد. آیا این همه مردم مومن که از علما نیستند هیچ ترسی از خدا ندارند؟ پس روشن است که آن چه نفی می شود مردم مومن که عالم نیستند، نمی باشد. بل که قرآن همین گرفتاری ما را در نظر دارد که علم و دانش را کنار گذاشته و به تخیلات یونانی و کشف و شهود بودائی چسبیده ایم، انّما می گوید: فقط و فقط در خدا شناسی طریق و روش علمی را باید پیمود نه روش تخیل یا کشف و شهود را. آیا غیر از این معنائی برای آیه می یابید؟

نصّ قرآن به روشنی خدا شناسی این عارفان را از ریشه و اساس رد می کند و می گوید راه فقط راه علم است و بس و هر کسی به نسبتی با راه علم آشنا است: آن کشاورز بی سواد با اندیشه در رشته کاری و تخصص خودش می تواند خدا شناس و خدا ترس باشد و همچنین... تا برسد به اندیشمند عمیق نگر در علوم تجربی.

لفظ «علماء» نیز عام و مطلق است شامل هر عالم در هر علم می گردد اعم از تجربی و علوم انسانی اما آن چه مهم است سیاق و بستر سخن آیه است که در مقام سخن از علوم تجربی است و همۀ آیات توحیدی قرآن که پیش از صدها آیه هستند، انسان را به تجربیات دعوت می کنند غیر از یک آیه «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا[2]»: اگر خدایان متعدد بودند آسمان ها و زمین فاسد می شدند. اما مگر ما بیدار می شویم.

امروز دردناک تر از آن روز است که رسول اکرم(ص) می گوید «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً[3]»، خدای من امت من قرآن را مهجور کرده اند.

درست است: قرآن را پیرو علوم تجربی کردن، خطای عظیم است. باید کار ما طوری باشد که قرآن، علوم تجربی را به دنبال خود بکشد چنان که خواهیم دید در مسئلۀ قانون گسترش جهان، اگر کیهان شناسان امروزی از قرآن نیاموزند، همچنان در نظریه غلط خود باقی مانده و گسترش جهان را انبساطی و بادکنکی خواهند دانست که ده ها مسئلۀ بزرگ مبتنی بر این غلط شان، همچنان غلط باقی خواهد ماند و ده ها مسئلۀ دیگر مبتنی به همین اشتباه نیز
بی پاسخ خواهد ماند.

استفاده از علوم تجربی در تفسیر قرآن در سه صورت زیر نادرست و خطای عظیم است:

1- تفسیر قرآن با استفاده از فرضیه ها.

2- تفسیر قرآن با استفاده از قواعد و قوانین علوم تجربی که از حد فرضیه، خارج شده اند اما به حد مسلم بودن نرسیده اند.

3- تفسیر قرآن با استفاده از قواعد و قوانین تجربی که مسلم بودن شان اجماعی نیست.

و تفسیر قرآن با استفاده از علوم تجربی در سه صورت زیر نه تنها جایز است بل که به دعوت قرآن و به حکم قرآن- که نمونه اش را در آیه بالا دیدیم- واجب است:

1- علوم تجربی دنباله رو قرآن باشد.

2- قرآن تکمیل کنندۀ قوانین و قواعد مسلم تجربی باشد.

3- در مواردی ممکن است دو صورت فوق نباشد، در این صورت ضرورت دارد که از مسلّمات مورد اجماع همگان، خارج نشویم. زیرا علوم تجربی (و هر علم دیگر) در تحوّل است.

می گویند: زمانی آیات کیهان شناسی قرآن را به افلاک 9گانه ارسطو تفسیر کردیم و اینک از پشیمانی می سوزیم، پس نباید راه را برای علوم تجربی به عرصۀ تفسیر باز کنیم.

عرض می کنم: اولاً کجای افلاک ارسطوئی تجربی بود؟ قضیه کاملاً معکوس است: علوم تجربی و اندیشه تجربی را رها کردیم و به عقول عشرۀ خیالی و 9 فلک تخیلی ارسطو چسبیدیم. منطق تجربی آیات کیهان شناسی قرآن را ونیز حدیث ها را به زور مجبور کردیم که مطابق تخیلات ارسطو باشند. مسئله خیلی مهم است. زیرا در این موضوع متاسفانه کاملاً دچار برداشت معکوس شده ایم؛ لطفاً یک مورد نشان بدهید که در تفسیر قرآن از علوم تجربی استفاده کرده باشیم سپس به پشیمانی برسیم.

درست است: تفسیر قرآن دربارۀ نوع کنونی انسان، براساس فرضیه داروینیسم، خطا و نادرست است. اما داروینیسم یک فرضیه است و دربارۀ دیگر جانداران و حتی دربارۀ بشر نمایان پیشین نیز درست است، شمول دادن آن به آخرین نوع بشر از نظر قرآن مردود است. آن چه قرآن دربارۀ پیدایش انسان کنونی می گوید: پیدایش ویژه ای است که باز با قوانین و قواعد طبیعی مخالفتی ندارد، که در کتاب «تبیین جهان و انسان» بخش انسان شناسی اول، شرح داده ام.

حتی پیدایش چیزی به نام داروینیسم و ترانسفورمیسم، به ما کمک می کند تا در عین حال که انسان را زاده حیوان ندانیم، پیدایشش را نیز «خلق الساعّه»ای و غیر طبیعی ندانیم و از اسرائیلیات و افسانه ها رها شویم.

ثانیاً: افلاک ارسطوئی علاوه بر این که تجربی نبود، بوئی از مسلّم بودن نیز نداشت؛ حتی برای خود ارسطو نیز مسلم نبود تا چه رسد به یک مسئلۀ مسلم اجماعی. که متأسفانه نه فقط علما بل همۀ امّت به آن معتقد شدند؛ در ادبیات شعری همه جا را گرفت و در عرصۀ فرهنگ عمومی نیز چنان ریشه دوانیده که قرن های آتی نیز از جبران آن عاجز است.

منبع: کتاب قرآن و نظام رشته ای جهان. نویسنده مرتضی رضوی
دانلود کتاب قرآن و نظام رشته ای جهان. نویسنده مرتضی رضوی

[1] سورۀ فاطر، آیه 27، 28.

[2] سوره انبیاء، آیه 22.

[3] سوره فرقان، آیه 30- حتی همین آیه نیز فساد طبیعی را می گوید نه فساد اجتماعی را.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد