معصومیت از دست رفته! امثال مخملباف، محمد نوری، کویتی پور، احمدی نژاد، شمخانی، رفیق دوست، کروبی، میرحسین، سید کمال حیدری، صانعی، غفاری، ابتکار، عباس عبدی، اصغرزاده و ... که در این میان انقلابی از دست رفته، محمود احمدی نژاد از همه سنگین تر است!
مرد انقلابی سالهای نزدیک ما، محمود احمدی نژاد را هم ترنم ترانه های فارسی و عاشق و معشوق شعر پارسی و رقص و سماء عرفان و تصوف او را از خاک زمخت جبهه های جنگ فارغ ساخت تا در طریق سیر عالم ملکوت، به هپروت پیوست!
تمام واپسین شطحیات احمدی نژاد از باره مایکل جکسون، بن سلمان، گلشیفته، موسیقی، خوانندگی زنان و استهزاء منع فقهی در تقابل با عدم منع قانونی و تحقیر فقها با تاسی از عرفا، تالی مقدمات انحرافی مکتب ایرانی ایشان است!
دیگر در انحراف این حلقه بهار شکی نیست! اگر این حلقه می توانست دوره ای دیگر اقتدار نظام را در دست داشته باشد، عنصری خطرناک تر از او برای تشیع نمی توان متصور بود.
مکتب ایرانی مشایی احمدی نژاد یک دین جدید در دل تشیع ایجاد می نمود، که بهائیت نسبت به آن بسیار کوچک و ناچیز است. مکتب ایرانی مشایی ملغمه ای ناموزون از عناصر مهدویت شیعه، ایران باستان پرستی شوونیسم و عرفان کذایی بود که اگر پا می گرفت، تا کنون تشیع در ایران رخت بربسته بود.
چهار سال ابتدایی احمدی نژاد شاید مطلوب و مورد قبول باشد، اما چهار سال بعدی ایشان یک انحراف کامل از انقلاب و اسلام و تشیع بود، که اشرافی گرایی تکنوکرات ها و غربزدگی خاتمی و روحانی و دولت اعتدال و امید هرگز به پای آن نخواهد رسید.
مغروق استخر فرح سامری امت بود، یک اشراف گرایی که مانور اشراف گرایی را در ایران کلیک زد، خاتمی و روحانی هم یک غربگرای تمام عیاری که با گفتگوی تمدن ها و مذاکرات برجامی عظمت و اقتدار ایران اسلامی را به ایالات متحده آمریکا فروختند! اما احمدی نژاد خطرناک تر از هر سه آنهاست که با مکتب ایرانی، مکتب تشیع را نشانه رفت!
دین جدیدی که در دل تشیع انشعابی بدتر از بهائیت را ایجاد می کرد. او با سو استفاده از عنصر قوی مهدویت، و هاله نور و متصف به صفات شعیب بن صالح در صدد پوشش دادن صورت شیعی به مکتب ایرانی بود.
این مکتب ایرانی، برپایه ایران باستان و کوروش کبیر و منشور حقوق بشر نماد تمام عیار ایرانی می گرفت. و با محتویات کذایی عرفان و تصوف و مناسک دراویش پوشش معنوی می یافت.
ایجاد یک دین جدید که می رفت در صورت موفقیت رقیب و جایگزینی برای مکتب تشیع گردد. چیزی شبیه به بهائیت و حتی خطرناک تر از آن که اگر پا می گرفت، ایران اکنون به دوقطب مکتب تشیع و مکتب ایرانی تجزیه و جنگ خانمان سوز بین این دو قطب سراسر ایران را فرا می گرفت.