جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی، فرهنگی و تاریخی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی، فرهنگی و تاریخی

کوروش پادشاه جان(ی)

کوروش اولین شاهی نبود که رویای حکمرانی به دنیا را در سر داشت؛ اما او حقیقتاً اولین شاهی بود که خیلی جدی به سمت این رویا حرکت کرد و به اندازه‌ای زیرک بود که بداند برای رسیدن به همچین هدفی، یک وجهه‌ی الهی نیاز دارد. کسی به پادشاهی که از طرف خدایان انتخاب نشده باشد، سر خَم نمی‌کند.  

 

ده سال از فتحِ بابل و بنیانگذاریِ بزرگترین امپراطوری جهان می‌گذشت. از آسیای صغیر تا رودخانه‌ی ایندوس، کوروش دوم (کوروش بزرگ) را بعنوان پادشاه پارسیان، مادها، بابلیان، سومر، اکاد و انزان می‌شناختند اما ماساگت‌های جنگجو که در نزدیکی خزر مستقر بودند، به هیچ شاهِ خارجی سر خم نمی‌کردند حتی اگر باقیِ جهان او را بعنوان یگانه خدای هستی می‌پرستیدند.

کوروش نیز باهوش‌تر از این حرف‌ها بود که بی‌گدار به آب بزند و به خاکِ شجاع‌ترین مردمان شمال تعرض کند؛ پس تصمیم گرفت تا سفیری پارسی نزدِ ملکه‌ی ماساگت‌ها بفرستد و او را به عقد خود دراورد. تهم‌رییش (تومی‌ریس) که از قصد و قرضِ فاتحِ آسیا باخبر بود، درخواست‌ش را رد کرد.

حال کوروش می‌دانست که تنها راه برای تصرفِ سرزمینِ خورشیدپرستانِ شمال، زور شمشیر است. با مشورت کرزوس (امپراطور اسبق لیدیه و مشاور شاه)، پارسیان تصمیم گرفتند تا ارتش ماساگت را فریب دهند و با کشاندنشان به دسته‌ای کوچک از عنصر غافلگیری استفاده کنند که موفق هم واقع شدند. اسپارگاپِش (فرزند ارشد ملکه) به محض اینکه فهمید توسط دشمن اسیر شده، جان خود را گرفت و ترجیح داد با افتخار بمیرد تا تبدیل به ابزاری برای تسخیر سرزمین مادری‌اش شود.

خبرِ مرگ اسپارگاپش برای تهم‌رییش و ماساگت‌ها غیرقابل‌باور بود.

ملکه‌ی جنگجو، کوروش را بزدلی حریص نامید و برای جنگی خونین با قاتلِ فرزندش آماده شد…


کوروش دوم بعنوان یکی از بزرگ‌ترین شاهان عصر باستان شناخته می‌شود و از سال ۱۹۷۱ میلادی، جایگاه خاصی در قلب ناسیونالیست‌ها و وطن‌پرستانِ ایرانی پیدا کرد. دلیل اصلی این موضوع هم منشورش است که پس از تسخیر بابل در معبد مردوک (بِل – خدای بابلیان) مبنی بر ثبیت قدرتِ شاه جدید نوشته شد.

بسیاری این استوانه‌ی گِلی را اولین منشور حقوق بشر (!) می‌دانند؛ به حدی که نسخه‌ای از آن در مقر سازمان ملل متحد بعنوان نمادی از عدالت و برابری قرار داده شده.

با تمام این اوصاف، چند سالی می‌شود که مورخین جهان به ادعای محمدرضا پهلوی و بان کی مون اعتراض کرده‌اند. پروفسور یوزف واینسهوفر (مورخ آلمانی) معتقد است که کوروش نیز با دیگر شاهان هخامنشی -مانند خشایارشا- تفاوتی نداشته و برخلاف تصورات افسانه‌ای که از او گفته می‌شود، صرفاً یک فرمانروای مستبد دیگر بوده. منشوری هم که امروزه شاهدش هستیم به دستور شخص کوروش نوشته شده بود؛ چطور ممکن است به این سادگی فریبِ امپراطوری را بخورید که قصد دارد خودش را عادل و به‌حق جلوه دهد؟ حتی بخشی که درمورد آزادی بردگان گفته شده نیز -به گفته‌ی کلاوس گالاس- ترجمه‌ای جعلی است.

پس کوروش فرستاده‌ی یهوه، و آن مسیحای عادل و مقدسِ تورات نبود؟ تام هالند (مورخ و نویسنده‌ی انگلیسی – با بازیگر اسپایدر-من اشتباهش نگیرید!) خیلی صریح اشاره می‌کند که این ادعا به شکل خنده‌داری مهمل است و هخامنشیان به هیچ وجه، سوسیال دموکرات‌های سوئدی نبوده‌اند.

شما بعنوان یک فاتح در دوران باستان باید از متُدهای بی‌رحمانه برای پیش‌روی استفاده می‌کردید؛ کوروش نیز از این معادله مستثنا نبود و طبق اسناد معتبر تاریخی بارها دست به قساوت‌های خشونت‌آمیز زد و جان بسیاری را ستاند.

اما تفاوتی که بین کوروش و شخصیتی مانند چنگیز خان وجود دارد در چهره‌ای است که از خود بجا گذاشته‌اند. آینده‌نگریِ کوروش در استفاده از پروپاگاندا برای خلق چهره‌ای یزدانی به حدی هوشمندانه بود که تمام فاتحانِ بعد از او مجبور شدند تا برای جلب رضایتِ مردمان آسیا، خود را ستاینده‌ی اولین شاهِ شاهان معرفی کنند.

برای درک بهتر ذهنِ سیاسی کوروش چطور است نگاهی به پسر ارشد او، یعنی کمبوجیه (کَمبیزِس – کمبوجیه دوم) بی‌اندازیم. مردی که عطش بی‌حد و مرز قدرت را از پدرش به ارث بُرده بود اما نه ذکاوت کافی برای خاموش کردنش.

گفته می‌شود که کمبوجیه در مصر مجنون شد و خیل بی‌گناه مصریان را شکنجه کرد و به قتل رساند. ولی مهم‌ترین عنصری که از او تصویری منفور ساخت، احتمالاً بی‌احترامی‌اش نسبت به خدایان مصر بود. شاید اگر کمبوجیه نیز مانند پدرش عقایدِ مردم جدید را ستایش می‌کرد، میراث متفاوتی بجا می‌گذاشت.

بد نیست یادی کنیم از مجموعه‌ی کوروپدیا (کوروش‌نامه – سایروپدیا) نوشته‌ی گزنوفون که درواقع مهم‌ترین منبعی بود که باعث شد کوروش تبدیل به چنین افسانه‌ی بی‌همتایی شود. هرچند تاثیر بسزای کوروپدیا در آثار و اعمال افرادی همچون نیکولو ماکیاولی (سیاستمدار و متفکر ایتالیایی) و پدران بنیانگذار امریکا مشهود است اما توصیفی که گزنوفون از کوروش می‌دهد، تصویری ایده‌آل و بی‌نقص از قدیسی بعید است که بیشتر به تخیلیات شخص زنوفون برمی‌گردد.

و اگر یک چیز از تاریخ آموخته باشیم این است که قدیسی وجود ندارد.

من مورخ نیستم اما فکر نمی‌کنم شَکم نسبت به قدیس‌انگاریِ شخصیت‌های باستانی غیرمنطقی باشد. قبل از اینکه موضوعِ منشور کوروش را بیشتر بررسی کنیم، بیایید نگاهی به شخصیت‌های مقدس معاصر بی‌اندازیم که تازه فاصله‌ی چندانی از ما نداشتند.

در پنجم سپتامبر ۱۹۹۷ کلیسای کاتولیک زنی بنام “مادر ترسا” را بصورت رسمی قدیس اعلام کرد. حتی اگر چیز زیادی از دستاوردهای این شخصیت ندانید هم حتماً نام او را شنیده‌اید -حتی در کتاب‌های درسی جمهوری اسلامی ایران نیست از او بعنوان قدیس یاد شده- اما آیا می‌دانستید که مادر ترسای خَیر و خداترس درواقع باعث و بانیِ مرگ و عذاب صدها انسان بود؟ او با این باور که بیماران تنها به محبت خداوند نیاز دارند، داروهای ضروری را از آن‌ها دریغ می‌کرد و جالب است که خودش زمانی که بیمار شد محبت خداوند را کنار گذاشت و از تمام امکانات پزشکی ممکن برای بهبود استفاده کرد. (اینجا) بله، این شارلاتان کلاه‌بردار که فقط نام بردنِ اعمالِ پلیدش مقاله‌ی اختصاصی می‌طلبد، جایزه‌ی صلح نوبل برده و تمام جهان -با وجود اسناد و مدارک موجود- او را فردی مقدس و بی‌نقص می‌دانند!

براساس بیوگرافی‌های جدید می‌دانیم که ماهتما گاندی نیز فردی دو رو، نژادپرست و خودشیفته بوده و فاصله‌ی بسیاری با تصورِ عمومی داشته. (اینجا)

سوال اینجاست که با وجود گاندی‌ها و تِرِساها، چرا باید باور کنیم که امپراطوری باستانی تا این حد روشن و بی‌نقص بوده که بدون خون‌ریزی و جنگ، نصف اسیا را به کنترل خود دراورد؟ چون اولین منشور حقوق بشر را نوشته؟

منشور کوروش واقعاً درمورد چیست؟ در ترجمه‌ی متن می‌خوانیم که کوروش به ستایشِ خداوند (مردوک) می‌پردازد و خود را شاه برگزیده‌ی مردوک می‌خواند. می‌گویند کوروش تمام ادیان و خدایان را ستایش می‌کرد و از این رو قصد داشت تا حکومتی سکولار بسازد که تمام مردم قادر به پرستشِ خدای خود باشند. یعنی کوروش تا این حد از زمانه‌ی خودش جلو بوده؟

در کتابِ “Persian Fire: The First World Empire” آمده که کوروش فاتحی نابغه بود که با مدارا و تشویقِ عقاید مختلف، خود را بعنوان برگزیده‌ی خدایان جا می‌زد و یکی از دلایلی که دینِ شخصی کوروش هرگز مشخص نشده (بسیاری معتقدند که او زرتشتی بوده اما اکثر اسناد تاریخی خلافش را ثابت می‌کنند.) نیز به همین موضوع برمی‌گردد.

کوروش اولین شاهی نبود که رویای حکمرانی به دنیا را در سر داشت؛ اما او حقیقتاً اولین شاهی بود که خیلی جدی به سمت این رویا حرکت کرد و به اندازه‌ای زیرک بود که بداند برای رسیدن به همچین هدفی، یک وجهه‌ی الهی نیاز دارد. کسی به پادشاهی که از طرف خدایان انتخاب نشده باشد، سر خَم نمی‌کند.
لازم به ذکر است که چنین استراتژی سیاسی در دیگر سیاستمداران باستانی مانند اسکندر سوم مقدونیه (الکساندر – اسکندر بزرگ) نیز قابل مشاهده است.

نیل مک‌گرگور (مورخ انگلیسی) در این رابطه می‌گوید: « با مقایسه‌ی دیگر متون باستانی موجود در موزه‌ی بریتانیا، به وضوح متوجهِ این موضوع می‌شویم که بسیاری از فرمانروایان عراق باستان (بابِل) دو هزاره قبل از ورود کوروش، اعلامیه‌های مشابهی بجا گذاشته‌اند. و این وظیفه‌ی موزه محسوب می‌شود تا از سوءاستفاده‌های سیاسی و برداشت‌های مقرضانه جلوگیری کند.» (اینجا)

هرچند ایده‌ی شاهی عادل و باستانی که طرفدار سکولاریسم و حقوق بشرِ مدرن بوده، جذاب و شگفت‌انگیز بنظر می‌رسد اما براساس تحقیقات دو پروفسور تاریخِ خاورمیانه (بیل تی. آرنولد و پیتور مایکلفسکی) چنین ادعایی به دور از واقعیت است و هیچکدام از مدارک مستندِ تاریخی -من جمله خود منشور- آن را تایید نمی‌کنند. (اینجا)

اگر واقعاً کوروش، سوپرمنِ روشن‌فکر انسان‌دوستی نبوده که از آن دم می‌زنند، پس چرا در سطح جهانی ستایش می‌شود؟ دلایل بی‌شمار سیاسی، فرهنگی و روانشناختی برای پرستش چنین شخصیتی وجود دارد اما بهتر است به دو نکته‌ی حائز اهمیت که احتمالاً بنیانگذار چنین تفکری بودند، اشاره کنیم:

دکتر جیکوب ال. رایت (نویسنده و پروفسور امریکایی) در مقاله‌ای به بررسی میراث اولین شاه پارس می‌پردازد. ال. رایت که متخصص ادیان ابراهیمی است به تاثیر بسزای عهد عتیق در تصویرسازی کوروش اشاره می‌کند: « …در همین دوران بود که نویسندگان، تحت نظارتِ فرمانروایان پارسی شروع به نگارشِ کتابی در معبد اورشلیم کردند؛ کتابی که هم‌اکنون بعنوان عنوان عهد عتیق/تورات/انجیل شناخته می‌شود.
عهد عتیق همواره شاهان هخامنشی را الوهی و دوست‌داشتنی نشان می‌دهد، درحالی که ما متونی در دست داریم که خبر از مالیات‌های شکننده، عذاب رعایا و دیکتاتوریِ خشن پارسیان می‌دهند. »
با توجه به اینکه بخش اعظمی از دانسته‌های تاریخی درمورد کوروش از عهد عتیق سرچشمه می‌گیرند، نباید تاثیر کتب مقدس را نادیده گرفت.

ترجمه‌ی جعلی درمورد آزادی بردگان را به یاد دارید؟ (که بالاتر به آن شاره شد) در سال ۱۹۷۱ شاه محمدرضا پهلوی تمام تلاش خود را بکار گرفت تا با استوانه‌ی کوروش، یک پروپاگاندای عظیم ناسیونالیستی خلق کند. در راستای این موضوع ترجمه‌های جعلی و دروغینی تولید شدند که مفهوم متن را بطور کامل تغییر می‌دهند – مانند تعویض مردوک (خدای بابلیان) با اهورمزدا (خدای زرتشتیان).
این دروغ تاریخی به حدی همه‌گیر شد که حتی شیرین عبادی (حقوق‌دان و فعال حقوق بشر) هنگام دریافت جایزه‌ی نوبل از همین ترجمه‌ی جعلی برای سخنرانی‌اش استفاده کرد. (اینجا)

کوروش بزرگ قطعاً بزرگ بوده اما نه بخاطر خلوص نیت و جملات قصاری که به او نسبت می‌دهند. کوروش، بزرگ بوده چون توانست تصویری فناناپذیر از خود بجای بگذارد که حتی بعد از دو هزار و پانصدسال، باورپذیر باشد. بقولی می‌توان گفت، کوروش بجای اینکه سوپرمنِ روشن‌فکرِ قصه باشد، لِکس لوتری بود که همه را قانع کرد که سوپرمن است.

و در آخر باید اضافه کنم: برایم قابل درک است که کسی از شک کردن به مهم‌ترین و افتخارآمیزترین شخصیت تاریخی ایران بترسد اما هرگز نباید این واقعیت را فراموش کنیم که تاریخ را فاتحان می‌نویسند.


مردی با ریش بلند سفید، استوار و باغرور سوار بر اسب به سمت میدان جنگ حرکت می‌کرد. وی که تاکنون طعم تلخ شکست را نچشیده بود، با اعتماد بنفس تام انتظار داشت تا ماساگت‌های بربر را به زانو دراورد.
با تسخیر خزر، هیچ پادشاهیِ خارجی نمی‌توانست سودای جنگ با پارسیان را در سر بپروراند. با مرگ تهم‌رییش، امپراطوری هخامنشیان جاودانه می‌شد… کوروش جاودانه می‌شد.

ناگهان با رها شدنِ تیری از سپاه دشمن، رویای شیرین شاه شاهان متوقف شد. مرد تنومند هفتادساله‌ با دیدنِ خون جاری از سینه‌اش، بیاد آورد که حتی فرمانروای چهارگوشه‌ی جهان نیز انسانی فانی است. در این لحظه او مسیحای یهوه، برگزیده‌ی بِل و کوروش بزرگ نبود؛ همان پسربچه‌ی کوچک و تنهایی بود که از آستیاگ، پدربزرگ بیمارش وحشت داشت. طمع و خودخواهی، آستیاگ را به مرز جنون کشانده بود و سوال ترسناک اینجا بود؛ آیا کوروش هم تبدیل به پدربزرگش شده بود؟

کامیاب قربان‌پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد