جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی، فرهنگی و تاریخی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی، فرهنگی و تاریخی

متن های خاکستری ...

آهنگران در حمایت از نجفی به خبرنگاران توهین کرد

آهنگران در صفحه شخصی خود نوشت: تصویر بالا یکی از تهوع آورترین عکسهای این روزهاست و بیشترین شباهت را با عکس پایین دارد. احمقانه ترین روش خبرنگاری و بی وجدان ترین خبرنگاران که موبایل به دست با حرص و ولع تمام در حال دریدن رسانه ای لاشه روح پیرمردی نابود شده برای چند عکس و خبر اختصاصی بیشتر و فروش چند نسخه روزنامه و چند بازدید بیشترند و به شان و کرامت یک انسان و‌حقوق قانونی یک متهم بی توجهند.

   

متن های خاکستری با بی خون کردن واژه های استواری که با برندگی و قطعیت تمام معانی دقیقی را که به مصادیق عینی، حیات و عینیت می بخشد، بی رنگ و نحیف می سازند!

واژه هایی که در اعصار متمادی و در دل تاریخ هزاره ها خلق و بارور گشته اند، اکنون در الگو های ترجمه ای و فرهنگستانی، و یا در میان متن های رومانتیک زنانه آرایش می شوند، و با اغواگری سیاسی در جهت جامعه لیبرال دموکراتیک تزیین، تغییر و در نهایت بر ضد خود تعبیر و استخدام می شود! 

در این میان صرفا به مصادیق جرم و واژه هایی که در این متن های خاکستری ابداع و اختراع و بر علیه خود حقیقی استخدام شده است بنگریم:

لواط به همجنس بازی (تداعی نوعی خاله بازی)، دزدی به اختلاس (نوعی کلاس!) غیرت به حسادت ( چیزی شبیه به خساست!)، ازدواج دوم به خیانت (شیطنت زنانه) زنا به آزار جنسی، و ... از جمله واژه هایی است که قلب و تحریف شده است.

و در کل هر نوع بزهکاری و ناهنجاری اجتماعی در این متن های خاکستری، نوعی بیماری، و بینا بین معصومیت و گناه تلقی می شود!  سیاه و سفید، نیک و بد، خیر و شر و حق و باطل در آن رنگ می بازد! از یک رنگی و صداقت و و خلوص و طهارت به بی رنگی و خاکستری می زند که خود رنگی است بی رنگ!

گویا همه حق دارند جز حق که حق هیچ حقی را ندارد! جنگ افکار عمومی و شیطنت رسانه ای آغاز شده است، پیروزی هر یک از طرفین در این بازی سرنوشت، قضاوت و کیفر نهایی را رقم خواهد زد!

حق در این میان به مثابه مهره های این بازی به بازی گرفته خواهد شد. بلاتکلیفی عجیبی است این عصر بدگمانی ها ... یه جورایی می آید می شود همان که:

بیایید قضاوت نکنیم!

اما نه: این از آن متن های خطرناک پدرسوخته خاکستری است! و جامعه لیبرال به جایی می رسد که جانب جرم و جنایت را می گیرد و حق به نسبتی میان طرفین قربانی، سلاخی و تقسیم می شود. تا مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من ...

حد و حق و قضاوت از شاکله تعریف می گسلد و در میان کثرت و تنوع و دوآلیسم، از ماهیت و اصالت و شکلواره خود فرو می ریزد. و می ماند از قضاوت و تشخیص و تمایز خوب و بد، خیر و شر، و حق و باطل ... تا جایی که قاتل و مقتول هر دو به نسبتی حق و به نسبتی مجرم، پس ترازوی قضاوت در این متن های خاکستری از قضاوت باز می ماند! ... و ناگزیر می شود، بیایید تا قضاوت نکنیم!

حدود شرعی دیگر امکان بروز و ظهور نمی یابد، سنگسار و اعدام و جاری ساختن احکام شریعه اسلام تعطیل می شود، چنانچه در جوامع لیبرال تا جایی که به گوشه سیاست برنخورد، بدترین نوع جرم که قتل باشد حبس ابد می گیرد و تمام.

و همانطور که بارها دیده ایم قضاوت در پاسخ به افکار عمومی از همین نوع یا تعطیل شده است و یا با تعجیل به انجام رسیده است! در هر دو صورت حق پایمال شده است. اسمش را حالا بگذاریم مصلحت، سیاست و یا هر اراجیف دیگر.

در این تصویر بالا ببینید چگونه افکار عمومی به قضاوت جهت می دهد! این تصویر جانب جرم و جنایت را می گیرد، جامعه لیبرال از اجرای حد و حق وحشت دارد، نرمی و نازکی هم اکنون را می چسبد، فردا و آینده را ذخیره هم اکنونش می سازد. گویا حق بر این است روحیه نحیف و لطیف من ترک برندارد، گور بابای فردا با میراث شومش که چه خواهد شد! نان به نرخ امروز و دم غنیمت دار، غم فردا شکلات!

عصر آخرالزمان، عصر دجال، عصر وارونگی و واژگونی حق و حقیقت، تا جایی که به طرز شگفت آوری جای قاتل و مقتول عوض می شود! این یکی ازچشم بندی ها و شعبده بازی های ابلیس عصر بدگمانی هاست!

نیچه فیلسوف آلمانی می گوید:

جامعه لیبرال در تاریخ خود به جایی می رسد که از نرمی بیمارگونه و شکنندگی بیش از حد با جدیت و صداقت تمام جانب آسیب رسانندگان خویش، یعنی قاتلان و تبهکاران را می گیرد، آنگاه مجازات در نظرش بی رحمی و بی انصافی می آید! و بیگمان تصور کیفر دادن او را می رنجاند و می ترساند!

آیا بی خطر کردنش کافی نیست! کیفر دیگر برای چه؟ کیفر دادن کار هولناکی است!

فردریک نیچه، فراسوی نیک و بد، ترجمه داریوش آشوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد