در
زمان جاهلیت، سنت های غلطی وجود داشت که در رگ و پوست مردم ریشه دوانیده
بود. یکی از آن سنت های غلط این بود که ازدواج شخصی که سابقه غلامی داشت،
با زنی آزاد از خاندان سرشناس و معروف را هرگز روا نمی دانستند.
همچنین ازدواج مرد شریف از خاندان معروف را با همسر طلاق داده شده، آنکه
برده یا سابقه بردگی دارد را روا نمی دانستند و یا ازدواج انسان را با همسر
مطلقه پسرخواندهاش جایز نمی شمردند.
پیامبر اسلام (ص)، برای
ریشه کن کردن چنین سنت های غلط و اجرای این دستور اسلام که میزان همتایی،
دین و کمال است نه حسب و نسب وارد صحنه شد.
زید بن حارثه، غلام و پسرخوانده پیامبر (ص) بود. پیامبر (ص) او را آزاد کرد و زینب دختر عمهاش را به همسری او برگزید.
پس از مدتی بر اثر ناسازگاری، زید او را طلاق داد. آنگاه پیامبر (ص) با آن
مقام و جایگاه با عظمت، با زینب که همسر طلاق داده شده پسرخوانده و غلام
آزادشدهاش بود، ازدواج کرد که در قرآن و در آیات 36 تا 38 سوره احزاب به
این مطلب اشاره شده است.
گرچه این کار در برابر جوّسازان ناآگاه و
مغرض، کار دشواری بود؛ ولی برای آنکه پیامبر اکرم (ص) سنت های باطل را
بشکند، عملاً وارد صحنه شد و اعلام کرد که تبعیض و امتیازات زمان جاهلیت
باطل است. هر فرد مسلمان، همتای مسلمان دیگر است و ملاک برتری تقواست؛ نه
حسب و نسب.
ضمناً ازدواج پیامبر (ص) با زینب، شکست زینب در ازدواج را جبران کرد.
نتیجه اینکه؛ در عصر جاهلیت، هیچ زن با شخصیت و سرشناسی حاضر نبود با
بردهای، ازدواج کند؛ هرچند او دارای ارزش های والای انسانی باشد و همچنین
هیچ مردی حاضر نبود با همسر مطلقه بردهاش، ازدواج نماید. تزویج نمودن
زینب به زید، توسط پیامبر و سپس ازدواج خودش با زینب بعد از طلاق، دو سنت
باطل مذکور جاهلیت را در هم شکست.