هرم هالیوود
در راس هرم هالیوود دجال و در قاعده دیگرش سکس و هولوکاست قرار دارد و بی تردید خیمه تمام فیلم های هالیوود قائم به عناصر سه گانه و یا حداقل به یکی دو تا از آن بسته است و هر روز نیز بر دامنه آن افزوده می شود.
عنصر سکس چنان عریان نموده می شود که گویا در فیلم هایی با سناریو و محتوای چند قرن و حتی هزاره ای دورتر، روابط برهنه وعریان امروز غرب رواج داشته است. این رفتارهای ناهنجار و شنیع چنان طبیعی نمایش داده می شود که گویا در روزگاران دور جزو روابط عادی و معصومانه بوده است!
در حالی که به قضاوت خود فیلم های قرن 18 و 19 غرب از آثار هیچکاک تا فیلم های کمدی لورل هاردی، چارلی چاپلین و ... چنین چیزی ابدا در جوامع آن روز به صورت رفتاری عام و همگانی و در ملاء عام نبوده است. اما امروز هالیوود اصرار دارد پس از شکستن کانون خانواده، همجنسگرایی و زنای محارم را نیز نه تنها درامروز بلکه با تعمیم آن به هزاره های قبل امری پیش پا افتاده و طبیعی نشان دهد. سریال های بلند و بسیار موفقی مانند لاست حتی یکی از قهرمانان اصلی داستانش بدون خیانت های جنسی نیست و همگی به نوعی از عنصر اسنو و حرمزادگی رنج می برند. همینطور در سریال های تاج و تخت و وایکینگ ها زنای با محارم جزو رفتارهای تقریبا طبیعی قهرمانان اصلی داستان وانمود می شود.
در حالی که به روایت فیلم های دهه های قبل، چنین چیزی عریان و شرماگین در روابط اجتماعی مردم غرب شایع و همه گیر نبوده است. برای نمونه در فیلم های کمدی هاردی و لورل بارها با نمایش صحنه ای از هاردی روبرو هستیم که با باز شدن کمربند و فرو افتادن شلوار رسمی، پیژامه ای ضخیم و سفید از جنس پنبه (توجه فرمایید پیژامه یا به قول ما زیر شلواری!) تعجب مردان اطراف و فرار شرمگنانه زنان و خنده تماشاگران را باعث می شود!
اصرار و سماجت هالیوود به تعمیم ناهنجاری های جنسی حیوانی امروز غرب و حتی شنیع ترازآن، به قرن های گذشته تا هزاره های پیش دروغی است که هالیوود آن را به عنصری از واقعیت جهانی مبدل ساخته است.
هولوکاست:
جنگ جهانی دوم که برای جهان غرب فاجعه ای ویرانگر بود، تغییر استراتژی غرب را از استعمار و جنگ مستقیم به جنگ غیر مستقیم با استفاده از نمادها و ابزارهای به ظاهر انسانی و صلح جویانه سازمان بین الملل، حقوق بشر، صلیب سرخ و مدافعان محیظ زیست و ... به سمت شرق راهبر شد. و در مقابل آدولف هیتلر به عنوان نماد خشونت و جنگ و ویرانی نه تنها برای غرب که به کل جهان معرفی گردید تا هر بار با فراز ساختن آن، چهره انسانی و بشردوستانه مجامع به ظاهر انسانی مذکور را یاد آور باشند.
آنها با اختراع و ساختن چیزی به نام اردوگاه های مرگ با کوره خانه های آدم سوزی هولوکاست، مفهوم ضد بشری و خشونت آمیز مورد نظر خود را در خاطره ها تجدید و زنده نگه می دارند، اتفاقی که هرگز در هیچ فیلمی نادیده گرفته نمی شود. به حدی که انکار هولوکاست علی رغم شعار دموکراسی و آزادی بیان، جزو خطوط قرمز جهان غرب است.
در واقع آدلف هیتلر ترازمند اولیه و ابتدایی هر چیزی است که بناست آن را به عنوان عناصری از خشونت و تروریسم معرفی نمایند. به طوری که بیشترین سهم فیلم های هالیوود به تحقیر و معرفی جنگ آلمان به رهبری آدولف هیتلر اختصاص دارد.
دجال:
در فیلم های هالیوود "دجال" نقش وارونه ساختن معانی حقیقی و جابجا نمودن جای مجاز با حقیقت است. و "پایان دنیا" تنها نقشی است که "شیطان " در فرهنگ و سیستم جدید غرب (دجال) خصوصا در آثار هنری و سینمایی هالیوود ایفا می نماید. و ماموریت انسان (قهرمانان) نجات این دنیا از شر شیطان است.
تنها صورت منفی و منفوری که از شیطان ارائه می گردد اراده او بر تخریب دنیا و پایان بخشیدن به حیات این کره خاکی است.
سریال قهرمانان
بنابر این هرنوع تفکری و یا هر چیزی که بخواهد " شرایط مطلوب موجود" در " هم اکنون" را بر هم زند او شیطان است. شرایط مطلوبی که شهوت قدرت و میل به مصرف و سکس بخش کوچکی از مطالبات و رفتارهای معصومانه انسان کنونی است و آنچه در منشور حقوق بشر تقدیس و از آن تقدیر می گردد.
دنیای کنونی و انسان امروزی در شرایط مطلوب موجود به عنوان تنها هدف نهایی و غایی مطالبه و تقدیس می گردد. و هر چیزی که شرایط مطلوب موجود را بر هم زند و " هم اکنون" را در راستای هدفی متعالی در آینده به غیر از آنچه در خود دنیا ملحوظ است، مغشوش نماید او یک شیطان است. و هر تفکری که بخواهد سکون و آرامش غریزی دنیای مدرنیسم را آشفته و متلاطم نماید او تروریسم و به عنوان نماد کاملی از شیطان معرفی میگردد.
از بزرگ شطحیات حیات انسانی دگرگونی معانی و جابجایی مفاهیم و وارونگی ارزشهای انسانی با وضوح وحشتناکی است که " هم اکنون" به وقوع می پیوندد.
در فیلم های هالیوود شروران دیروز قهرمانان امروزند، و منجی در جایگاه شیطان معرفی و ابقا می گردد. "دجال" تنها سیستم مطلوب حیات بشری در "هم اکنون" به عنوان هدف متعالی و نهایی مطالبه و تقدیس می شود.
تمامی اعمال و افعال منفور و مبغوض انسان به عنوان رفتاری معصومانه و جزیی از ضرورت زندگانی عینی او ملحوض می گردد. فروپاشی هسته اولیه جامعه و کانون خانواده، ازدواج رسمی و قانونی همجنس بازان به صورت فردی و گروهی، روابط نامشروع با انبوهی از نوزادانی که فاقد شناسنامه خانوادگی می باشند، کازینو و قمارخانه های زنجیره ای، مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، تولید فیلم ها و تصاویر پورنو و نمایش عمومی آن در تلویزیون، سینما، ماهواره و اینترنت و ... اگر نمود عینی و کاملی از تجلی شیطانی (دجال) نیست، پس چیست؟!
آیا به واقع شیطان کسی است که بخواهد فرد و یا جامعه با شرایط مطلوب شیطانی موجود را دگرگون و با برهم زدن موازنه تعادل زندگی نفسانی، هم اکنون را دستخوش تلاطم نماید؟
آیا کسانی که در برابر تغییر جهانی و تحول انسانی در راستای هدفی متعالی قرار می گیرند (به صرف نجات دنیای کنونی) جزو قهرمانانند؟ یا ابزار دوام و بقا شیطانند؟؟
و این گونه است که با تحمیل و تلقین هالیوود با سیستم ارتباطی و رسانه ای یکسویه و جهت دار (دجال) منجی در مقام احیا حیات انسانی و تحولی عقلانی، در قالب عنصری مخرب و شیطانی معرفی می گردد. و کسانی که در برابر منجی می ایستند و به ستیزه با او بر می خیزند به عنوان قهرمانانی که نجات دهنده دنیا از شر شیطان هستند، تلقی می گردند.
این شیوه "دجال" در اغواگری و فریب با وضع حقایق دروغین و ابداع ارزشهای وارونه و اختراع امیال کاذب حیوانی و تعمیم و تسری آن در حد جهانی منجر به پذیرش نا خودآگاه سیستم ابداعی جهانی غرب گردیده است.
دجال در واقع " هم اکنون" است و سیستم جهانی که می خواهد هم اکنون محفوظ باشد. و فریفتارانه بر آن است با سرقت معانی و مفاهیم درونی تکواژه های انسانی جایگاه خیر و شر، منجی با شیطان، شریران با قهرمانان، و سیستم منفور جهانی غرب (دجال) را با آخرالزمان و حکومت جهانی منجی معکوس نماید.
کابالیسم و جادوگرانش