جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی، فرهنگی و تاریخی
جهان تشیع

جهان تشیع

مقالات علمی، فرهنگی و تاریخی

یادی از آخوند ملا علی همدانی


به بهانه سالروز ارتحال آیت‌الله العظمی آخوند ملا علی همدانی

 

مرحوم آخوند ملا علی همدانی فقیه و مجتهد معروف و از مشاهیر روحانیت شیعه در عصر خود، رئیس روحانیت همدان بود. وی در سال‌های اخیر به درود حیات گفت.  

شاید مشاهده نام ایشان در فصل «روحانیون قراپاپاق» موجب تعجب خواننده شود.

آری آخوند نیز تبار از قراپاپاق دارد که خود آن مرحوم بارها این موضوع را شرح داده است. دانشمند محترم آقای حاج محمد امین رضوی نقل می‌کند:

اولین بار در «مدرسه آخوند» با آیت الله ملا علی همدانی آشنا شدم. پس از آنکه خودم را معرفی کردم گفت:

من هم قراپاپاق هستم، بابابزرگم از سلدوز آمده، می‌دانم که سلدوز نام یک شهر یا آبادی نیست، نام بلوک است.

مرحوم شهید علی علمی می‌گفت: به حضور آخوند رسیدم تعدادی طلبه و روحانی نیز حضور داشتند، وقتی که دانست من از قراپاپاق هستم گفت: بابابزرگ من نیز از مردم قراپاپاق بوده و از سلدوز به اینجا آمده است.

وی در دو قریه سولدوز سکونت داشته «آغابگلو» و «شونقار» من فراموش کرده ام آیا ابتدا در کدام یک از آنها ساکن بوده، اینقدر می‌دانم که از یکی از دو روستای فوق به همدان کوچ کرده است.

توضیح: قبلاً گفته شد که قریه راهدهنه در زمان حیدر خان گذرگاه کاروانهای تجاری از همدان تا نخجوان بوده است. زیرا تنها گذرگاه در جنوب دریاچه، سلدوز و تنها پل روی رودخانه گادار در راهدهنه بود. و نیز از سال 1301 تا سال 1318 همیشه تاجرانی از کرمانشاه، همدان، تبریز، دهخوارگان، مراغه، ارومیه، سلماس و خوی در راهدهنه دیده می‌شدند. و تا سال 1339 کاروانهای همدانی ظروف سفالین «لاله جین» را به سلدوز می‌آوردند که به «همدان چاناقی» یا «للجین چاناقی» معروف بود. نیای برادران «اردهالی» از اهالی اردهال بود ولی خودشان ساکن همدان بودند که برای تجارت به سلدوز می‌آمدند و بعدها در میان قراپاپاق ماندگار شده و در زمره مالکین قرار گرفتند. پدر بزرگ آخوند نیز از سلدوز عزیمت کرده و در همدان ماندگار شده است. {منبع: کتاب تاریخ ایل قاراپاپاق}آخوند همدانی به «مبارزه منفی» معتقد بود

روایتی که پیش روی دارید، از زبان یکی از فعالان نهضت در شهر همدان، یعنی مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد حسینی همدانی بیان شده است. این خاطرات اگر چه در بردارنده توصیفات راوی از شخصیت عالم ربانی مرحوم آیت‌الله العظمی آخوند ملاعلی معصومی همدانی (قده) است و در سالروز ارتحال وی نیز به شما تقدیم می‌شود:

همزمان با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در همدان علمای بزرگی وجود داشتند که دو نفرشان شاخص بودند؛ یکی مرحوم آیت‌الله بنی‌صدر و دیگری مرحوم آیت‌الله آخوند.

مرحوم آیت‌الله بنی‌صدر در دوران ملی شدن صنعت نفت نقش مهمی داشت. در مقابل توده‌ای‌ها ایستاد در جریان تقسیم اراضی و اصلاحات ارضی یا آن لوایح شش‌گانه شاه بسیار ایستادگی، مبارزه و مخالفت کرد. بعد در جریان 15 خرداد و قیام امام(ره) که افرادی را دستگیر کردند، ایشان تحت تعقیب بود و مورد اذیت و آزار دستگاه حکومتی قرار گرفت.

مرحوم آیت‌الله آقای آخوند مسئول حوزه علمیه همدان، مدرسه آخوند بودند و طلبه تربیت می‌کردند و بین مردم محبوبیت فوق‌العاده‌ای داشتند.

پسر آقای آخوند هم توسط دستگاه در زندن کشته شد(3) و به این صورت هم به آخوند لطمه زدند. آقای آخوند در حاشیه انقلاب و نهضت و غیر مستقیم به حال انقلاب مفید بود. مبارزه ایشان یک مبارزه منفی بود، چون ایشان معتقد بودند باید با دستگاه مبارزه منفی کرد. در جریان دستگیری امام خمینی(ره) ایشان هم جزو کسانی بود که به تهران مهاجرت کرد. علمایی که از اطراف و اکناف ایران به تهران می‌آمدند به این خاطر دست به این اقدام زدند که ثابت کنند امام(ره) مقام مرجعیت دارد. این مهاجرت در رفع خطر از جان امام بسیار مؤثر واقع شد. (4)

بین آیت‌الله آخوند و آیت‌الله بنی‌صدر مسائلی وجود داشت. حالا نه اینکه اختلاف عمیق باشد، اختلافات سلیقه‌ای که همه جا هست بین ایشان هم بود. آقای بنی‌صدر ـ خدا رحمتش کند ـ اخلاق خاصی داشت. ایشان معتقد بود از آقای آخوند بیشتر درس خوانده است و واقعیت هم داشت. آیت‌الله آخوند به نجف نرفته و فقط در قم تحصیل کرده بود. آقای بنی‌صدر می‌گفت: «من نجف رفته‌ام و از شاگردان مرحوم آقای نائینی هستم. مرحوم آخوند این دوره‌ها را طی نکرده و فقط به قم آمده و بعد به همدان وارد شده و مسئولیت حوزه را به عهده گرفته است.»به ادعای آیت‌الله بنی‌صدر او بر مرحوم آخوند برتری علمی داشت.

مرحوم آخوند هم در مقابل آن حرف‌هایی که ایشان می‌زدند هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند و همیشه می‌گفتند: «آقای بنی‌صدر آقا و مولای ما هستند و سیدند!» آقای آخوند ارادت عجیبی به سیادت و سیدها داشتند، حتی در راه رفتن نیز نسبت به طلبه‌های سید سعی می‌کرد جلوی آنها نیفتد. هر وقت هم بحث آقای بنی‌صدر به میان می‌آمد، می‌گفتند آقای بنی‌صدر آقا و سید است و ما هم ارادت داریم آیت‌الله بنی‌صدر آدم خاصی بود و نکاتی را که درباره ایشان گفتم علنی هم می‌گفت. این نکته را هم بیفزاییم آقای بنی‌صدر آدم حُرّی بود. حرّیت خاصی در او مشاهده می‌شد. یعنی کسانی که با او تماس می‌گرفتند این حرّیت را خوب می‌دیدند. حالا کسی خوشش بیاید یا بدش، برای او فرقی نمی‌کرد. حرفی را که می‌دانست و به آن معتقد بود می‌زد. ...


آخوند همدانی به «مبارزه منفی» معتقد بود
 
آیت‌الله العظمی آخوند همدانی در کنار آیت الله سید نصرالله بنی صدر و برخی علمای شهر همدان

ویژگی‌های آیت‌الله العظمی آخوند همدانی


مرحوم آقای آخوند هم یکپارچه تقوا و فضیلت و اهل عرفان بود. گاهی ایشان پنهانی از بنده می‌خواست که «یادت نرود اگر از اشعارت چیزی هست بخوان»، چون منبرهایم یک مقدار عرفانی بود.

آخوند از شاگردان حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(5) بودند که آقای ملکی تبریزی هم از شاگردان مرحوم ملا حسین قلی همدانی(6) است. حضرت امام(ره) هم در عرفان از شاگردان جواد آقا ملکی تبریزی بودند. دو نفر از متأخرین که از شاگردان جواد آقا ملکی بودند، امام راحل و مرحوم آخوند بودند که از نزدیکان مرحوم جواد آقا تبریزی نیز بودند. آقای آخوند در بُعد عرفان، تزکیه نفس و سیر و سلوک در مرتبه بالایی بودند.

مریدهای ایشان هم واقعاً تزکیه شده بودند. در عرفان ذوق وافری داشتند. مثلاً این شعر از سروده‌های آخوند است:
به خرابات روم بهر پرستاری دل
به بر پیر برم شکوه ز بیماری دل(7)
این شعر از نظر ادبی خیلی جالب است. حالت روحی و معنوی ایشان چنین بود. امتیازی که ایشان غیر از مسئله علمی داشتند همین بُعد بود. البته به لحاظ علمی هم مقام بالایی داشتند. مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(8) روی ایشان حساب می‌کردند. وقتی جایی تشریف می‌بردند آخوند را به‌جای خود می‌گذاشتند تا اقامه نماز کند.

مرحوم آخوند به لحاظ مرتبه علمی و اجتهاد قطعاً یکی از مراجع بودند. مقلد هم داشتند. منتها رساله منتشر نکردند. خودم ناظر این قضیه بودم که سؤال کردند: «چرا رساله بیرون نمی‌دهید؟» در جواب فرمود: «با بودن آقای حکیم(9) یا آقای بروجردی رساله دادنم معنی ندارد.» ایشان همیشه تعریف آقای بروجردی را می‌کردند و می‌گفتند: «با بودن ایشان رساله بیرون دادنم معنی ندارد. هر کس بخواهد از من تقلید کند، بیاید بپرسد جواب می‌دهم.»لذا در خود همدان و اطرافش مقلد داشت. ...

اواخر تیر ماه، آیت‌الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی، عالم مشهور همدان در پی بیماری برای معالجه به انگلیس برده شد. معالجات مؤثر واقع نشد و وی درگذشت. سوم مرداد ماه سال 1357 جنازه او با هواپیما به ایران منتقل شد. با انتشار این خبر بازار و مغازه‌های شهر همدان تعطیل و تشییع جنازه وی در چهارم مرداد به تظاهرات گسترده‌ای در همدان تبدیل شد. در این ایام امام خمینی در نجف به سر می‌بردند.

آقای آخوند شخصیت بزرگی بود که امام هم به ایشان علاقه و او را به عنوان عالم زاهد و عابد قبول داشتند. وقتی این قضیه اتفاق افتاد، در تهران مجلس ختمی گرفتند. مراسمی در حسینیه همدانی‌های تهران منعقد شد. مجلس دیگری را نیز مرحوم آیت‌الله سیداحمد خوانساری و علمای معروف تهران در مسجد جامع تهران گرفتند. (12) یک مراسم دیگر در مسجد ارک برگزار شد که روحانیون مبارز و انقلابی چون آقایان مطهری، مهدوی‌کنی، مفتح، محلاتی و حتی آقای بازرگان اعلامیه آن را امضا کرده بودند.

 


 

*{آیت الله بنی صدر جزو ملاکین و ثروتمندان همدان بود که با تقسیم اراضی ملاکین و ارباب ها و با حرکت توده ای ها مخالفت می ورزید!}

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد